بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۹۴۹ مطلب در آذر ۱۳۹۰ ثبت شده است

میروم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا میبرم از شهر شما ٬ دل شوریده و دیوانه خویش . . .


دوچشمت سرزمین آرزوها نگاهت داستان آشنایی ست

امان از آن زمان که قلب عاشق گرفتار خزان یک جداییست . . .



به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی
گرچه پاییز نشد همدم و همسایه من / یه که گویم که تو باران زمستان منی . . .


داشتم اشک هایم را روی نامه ای عاشقانه با قطره چکان جعل می کردم ، خاطرم آمد شاید دلتنگ خنده هایم باشی
ببخش اگر این روز ها عشق با گریستن اثبات می شود …


خون من یعنی وجودم ، بی خون من هیچ و پوچم،

‌بارها در عشقنامه نوشتم،خون من مهر وجودت . . .


کاش میشد عشق را آغاز کرد / با هزاران گل یاس آن را ناز کرد


شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد 
خبر از دل پر درد گل یاس نداشت باید این جور نوشت
چه شقایق باشی چه گل پیچک و یاس زندگی اجباریست


برای شکستن من یه اخم کافیه... نیازی به فریادت نیست،
واسه اشک ریختنم سکوت تو کافیه... نیازی به قهر نیست، برای مردنم حرف رفتنت کافیه... نیازی به انجامش نیست



عشق یعنی دستهایی رو به دوست
عشق یعنی مرگ در راهت نکوست
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد
عشق یعنی دل سپردن تا ابد
عشق یعنی سروهای سربلند
عشق یعنی خارها هم گل کنند
عشق یعنی تو بسوزانی مرا
عشق یعنی سایه بانم من تو را
عشق یعنی بشکنی قلب مرا
عشق یعنی می پرستم من تو را
عشق یعنی آن نخستین حرفها
عشق یعنی در میان برفها
عشق یعنی یاد آن روز نخست
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست
عشق یعنی تک درختی در کویر
عشق یعنی عاشقانی سر به زیر
عشق یعنی بگذری از هفت خان
عشق یعنی آرش و تیر و کمان


عشق یعنی با تو خواندن از جنون
عشق یعنی سوختنها از درون
عشق یعنی سوختن تا ساختن
عشق یعنی عقل و دین را باختن
عشق یعنی دل تراشیدن ز گل
عشق یعنی گم شدن در باغ دل
عشق یعنی تو ملامت کن مرا
عشق یعنی می ستایم من تو را
عشق یعنی در پی تو در به در
عشق یعنی یک بیابان درد سر
عشق یعنی با تو آغاز سفر
عشق یعنی قلبی آماج خطر
عشق یعنی تو بران از خود مرا
عشق یعنی باز می خوانم تو را
عشق یعنی بگذری از آبرو
عشق یعنی کلبه های آرزو
عشق یعنی با تو گشتن هم کلام
عشق یعنی انتظار یک سلام


تو اگر پائیز زردی ٬ واسه من بهار سبزی

تو اگر هوای سردی واسه من همیشه گرمی

تو اگه ابر سیاهی واسه من ابر بهاری

تو اگه دشت گناهی واسه من یه بی گناهی

تو اگه غرق نیازی ٬ واسه من یه بی نیازی

تو اگه رفیق راهی ٬ واسه من یه تکیه گاهی . . .


تو این سکوت بی کسی صدای دلدار و ببین / تو این شبا تو رویاها چهره عاشق رو ببین

وقتی دلت تنگه براش بغض چشاتو میگیره / تو لحظه های عاشقی نم نم بارون رو ببین


دیدی ای دل که غم عشق دگر باره چه کرد ؟

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد . . .


از قلبم پرسیدم عزیزت کیه ؟ گفت اس ام اس بزن ببین کجا میره !


به خدا غنچه شادی بودم دست عشق آمد و از شاخه ام چید

شعله آه شدم صد افسوس ٬ که دلم باز به دلدار نرسید  . . .



اگر هرروز راهت را عوض کنی، هرگز به مقصد نخواهی رسید

خداوند به هر پرنده‌ای دانه‌ای می‌دهد، ولی آن را داخل لانه‌اش نمی‌اندازد


انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی‌زند که خیال می‌کند دیگران را فریب داده است

تصور کن اگر قرار بود هر کس به اندازه ی دانش خود حرف بزند چه سکوتی بر دنیا حاکم میشد

ازم پرسید: دوستم داری؟ گفتم آره...گفت چقدر؟ گفتم از اینجا تا خدا...اشک تو چشاش جمع شد و گفت: مگه الان نگفتی که خدا از همه چیز به ما نزدیک تره .

هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود، در دیگری باز میشود ولی ما اغلب چنان به در بسته چشم میدوزیم  که درهای باز را نمیبینیم!

 

اشکی برای شوق شوقی برای درس درسی برای میز میزی برای کار کاری برای نان نانی برای تخت تختی برای خواب خوابی برای مرگ مرگی برای سنگ سنگی برای یاد یادی برای اشک . . . این است مفهوم زندگی!


نگرانی هرگز از غصه فردا چیزی نمی کاهد ، بلکه فقط شادی امروز را از بین می برد.


اگر آدم خوبی با تو بدی کرد،چنان وانمود کن که نفهمیده‌ای. او توجه خواهد کرد و مدت زیادی مدیون تو خواهد بود.


بهتر است دهان خود را ببندید و ابله به نظر برسید تا اینکه آن را باز کنید و همه تردیدها را از میان ببرید

مصیبتی از این بزرگ تر؟؟ افلاطون گفت: مصیبتی از این بزرگ تر چه باشد؟ که جاهلی مرا بستاید و کار من او را پسندیده آید! ندانم که چه کار جاهلانه کرده ام که او را خوش آمده است!

انسان پر جربزه و قابل وقتی با بحران روبه‌رو می‌شود، به تکیه‌گاه فکر نمی‌کند؛ روش خود را تحمیل می‌کند، مسؤولیتش را می‌پذیرد و نتیجه کار را [پیروزی یا شکست] از آن خود می‌داند.






دنیای عجیبی است کسی که تو را دوست دارد تو. دوستش نداری و کسی که تو دوستش داری او تو را دوست ندارد وکسی را هم که تو دوستش داری و او نیز تو را دوست دارد به رسم دین و آیین به هم نمیرسید

می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند ستایش کردم ، گفتند خرافات است عاشق شدم ، گفتند دروغ است گریستم ، گفتند بهانه است خندیدم ، گفتند دیوانه است دنیا را نگه دارید ،

می خواهم پیاده شوم

صدف‌ها صدای دریا را با خود دارند، فلس‌های ماهی بوی ماهی را؛ اما استخوان‌های انسان هیچ نشانی از انسانیت ندارند.


اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم و یا از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم اگر از دست من در خلوت خود گریه کردی اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی اگر زخمی کشیدی تو گاهی از زبان من اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من... گناهم را ببخش .... حلالم کن و بعد دعایم کن

میدونی محبت یعنی چی ؟  م = من   ح= حالا  ب= به یاد   ت = توام

مرا به دار آویختند تا نامت را از یاد ببرم اما چه ساده اند این ساده اندیشان که نمیدانند نام
تو حک شده ی قلب من است

ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعه ی تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یار و یا یار به من
یا هردو بمیریم و به پایان برسیم

مثل شقایق زندگى کن:کوتاه اما زیبا،مثل پرستو کوچ کن:فصلى اما هدفمند،مثل پروانه بمیر:دردناک اما...عاشق

مرداب برای به دست آوردن نیلوفر سالها میخوابه تا آرامش نیلوفر به هم نخوره، پس اگه کسی رو دوست داری، برای داشتنش سالها صبر کن

کیسه کوچک چای تمام عمر دلباخته لیوان شد ولی هربار که حرف دلش را می زد صدایش توی آب جوش می سوخت کیسه کوچک چای با یک تکه نخ رفت ته لیوان حرف دلش را آهسته گفت: لیوان سرخ شد

اگر امشب خوابت نبرد ،ستارهارو بشمر، اگر کم اومد قطرهای بارون رو بشمراگر بند اومد به بارون عشق من فکر کن چون نه کم میاد نه بند میاد.

عشق ان نیست که هر لحظه کنارش باشی
عشق آن است که پیوسته به یادش باشی

غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم
تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم
رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد
من در این ویرانه ها احساس غربت میکنم

هیچ وقت دل به کسی نبند…چون این دنیا اینقدر کوچیکه که توش 2 تا دل کنار هم جا نمی شن…!!ولی اگه دل بستی,هیچ وقت ازش جدا نشو …!چون این دنیا اینقدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی

همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای همیشه برایم به معنای واقعی یک عشق بوده ای گرچه گهگاهی از تو بی وفایی دیده ام اما همیشه برایم باوفا بوده ای گرچه دلم را میشکنی و اشکم را در می آوری اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده ای

اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ، حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم

وقتی «قدرت عشق» بر «عشق به قدرت» غلبه کند، دنیا طعم صلح را می چشد


درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند ... معنی کور شدن را گره ها می فهمند ...

سخت بالا بروی ؛ ساده بیایی پایین ... قصه تلخ مرا سرسره ها میفهمند ؛

یک نگاه به من آموخت که در حرف زدن ؛ چشمها بیشتر از حنجره ها میفهمند

وجودم پاره ای از شب،دل تنهاترین پاییز،بساطم بقچه و اندوه،دلم تنگ است،
دلم اندازه حجم قفس تنگ است،صدایم خیس و بارانیست،
نمیدانم چرا در قلب من پاییز طولانیست.


تو را نه عاشقانه ؛‌ نه عاقلانه و نه حتی عاجزانه  ؛ بلکه تو را عادلانه در آغوش میگیرم ...

عدل مگر نه آن نیست که هر چیزی سر جای خودش باشد


***{}*** این ساعت مچیمه عقربه هاشو برداشتم تاندونم چندوقته ندیدمت!

در سرزمین قلبم خانه ای ساختم که پنجره هایش هیچ گاه از دیدنت خسته نمی شدند ، در این خانه همیشه خاطراتم را مرور می کنم ، اگر چه ازت دور شدم ولی حرف های گرمت آرامش بخش دل پر از غم من است ، نام تو همیشه در ذهنم و یاد تو همیشه در قلبم جاریست