علم و کمال و حکمت و توحید جان گرفت
از نطق جان فزای تو یا باقرالعلوم
یک لحظه وا کند گره از کار عالمی
دست گره گشای تو یا باقرالعلوم
علم و کمال و حکمت و توحید جان گرفت
از نطق جان فزای تو یا باقرالعلوم
یک لحظه وا کند گره از کار عالمی
دست گره گشای تو یا باقرالعلوم
بهشت رحمت صفای جنت بهار طوبی جمال یزدان امام باقر که فیض وافر دهد کلامش به علم و عرفان.
پنجمین اخترِ عصمت وارث صبری و حلمی
باقرِ آل رسولی تو شکافندهی علمی
گلرخان پیش رخت میمیرمند
عالمان از مدد میگیرند
مددی مولا امامِ باقر
امام باقر(ع):
سه چیز پشت انسان را می شکند :
مردی که عمل خویش را زیاد شمارد ، گناهانش را فراموش کند ، و به رای خویش ، خوشنود باشد.
قلبِ خود را کردهام نیمی و اشکم جاری است
نیمِ آن شاد است و نیمی غرق آه و زاری است
یک طرف از کربلا دارای زخم کاری است
قسمتی از شوق این گل محوِ در دلداری است
این چنین حال و هوایی در وجودم نادر است
عاشقان میلاد زیبای امام باقر است
شکر است که یاورِ رقیه آمد
فرزند برادرِ رقیه آمد
او همسفر کرب و بلا تا شام است
فرماندهی لشکرِ رقیه آمد
دلم پر می زند امشب برای حضرت باقر که گویم شرحی از وصف و ثنای باقر ،
ندیده ی دیده ی گیتی به علم و دانش و تقوا کسی را برتر و اعلم به جای حضرت باقر.
ولات امام باقر مبارک باد.
با آمدنش بهار شد شیدایی
در سینهی انتظار شد غوغایی
از گلشن زین العابدین میآید
بر اهلِ جهان کودکی عاشورایی
از روشنی طلعت رخشنده باقر شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر ،
در اول ماه رجب از مشرق اعجاز گردید ، عیان ماه تمام از رخ باقر.
میلاد که باشد این چنین پر آه است
گویا که ز داغِ کربلا آگاه است
او کیست شکافندهی علم عالم
همنام محمد بن عبدالله است
دل جرعه بنوش از قدح و جام محمد
دیگر شده مرهم همه آلام محمد
بشکفته گل پنجم گلخانهی معشوق
او کیست ؟ لقب باقر و همنام محمّد
چون قافله ی عشق رسیدند زراه
برتربت شاه دین بصد ناله و آه
زینب بسر قبر برادر می گفت
لاحول ولا قوه الا باالله
من از حرم تا قتلگاه سعی و صفایی کرده ام
بعد از حسین در کربلا بالله خدایی کرده ام
آنچه مرا بی صبر کرد بزم شراب شام بود
آنجا که باشد مقتلم کنج خراب شام بود
حال و هوای کربلا در حال من پیدا بود
هر کس حسینی می شود با نام من شیدا شود
من زینبم دخت علی آئینه زهرا منم
پیغمبر پیغمبران مجموعه ی غمها منم
ای سرکه بود بار غمت بر دوشم
زود است که داغ تو کند گل پوشم
بر خطبه ی من تو گوش کردی اکنون
قرآن تو بخوان که من سراپا گوشم
زینب که نماینده بود زهرا را
بگرفته بدست رشته ی دلها را
از صبر خدائی است که با آن همه غم
شیرازه کند کتاب عاشورا را
عشق با زینب(س) تبانی کرده است
رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست عشق دلبریت، عشق او
صبر زانو می زند در پیش او
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
این ایمان و باور است که زینب را به چنان صبوری فرامیخواند و صبوری او عین علم اوست.
زمانی که فقط خود اوست و خدا و کشته ی غرقه به خونش،
دستان خود را به زیر آن پاره پاره تن میبرد و تمام وجودش غرق
در محبت و معرفت به خداوند التماس میکند:
«ربنا تقبل منا هذا القربان»
صبر زینب یک شورش بر اساس حیاتی معقول است
که همواره در بحرانیترین شرایط، بهترین جهت را برای تاریخ
و زمانه ساخته و پرداخته کرده و عالمی را درس داده است.
سردار سرسپرده جولان عشق کیست
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست
عشق است حسین و گوش بفرمان عشق کیست
روح دمیده بر تن بیجان عشق کیست
(اذن دخول در حرم یار زینب است )
منصوره نرفته سر دار زینب است
در عصر به خون نشسته ی عاشورا
سرچشمه اى از صبر خدایى زینب
ای کاش فراغتی فراهم می شد
از وسعت دردهای تو کم می شد
این بار مصیبتی که بر شانه توست
ایوب اگر داشت قدش خم می شد
نون و قلمنبی ست و ما یسترون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامتست هم الغالبون حسین
(در این قیام نقطه پرگار زینب است )
سرشارترین شعر خدایی؛ زینب
اسطورۀ طاقت و حیایی؛ زینب
تو زینت نقطههای بسمالله وُ
تفسیر فصیح کربلایی؛ زینب
سر قافله شام بلایى زینب
تو شیر زن کرب و بلایى زینب
عشق اگر عشق است عشق زینب است
صبح ازل طلیعه ایّام زینب است
پاینده تا به شام ابد نام زینب است
در راه دین لباس شهامت چو دوختند
زیبنده آن لباس بر اندام زینب است
سوگند بر شکوه دل مرتضاییاش
بر جلوههای حیدریاش مجتباییاش
سوگند بر تقدس کرب و بلاییاش
بر ریشههای چادر سبز خداییاش
سوگند بر نماز شب کبریاییاش
تا روز حشر کعبه ایثار زینب است
آسمان عشق را یک کوکب است
گرچه میدانم به نیش طعنه سنگم می زنید
باز می گویم خدا هم مبتلای زینب (س) است
آه از نماز شب نشسته و قامت نا گهان خمیده ! آه از موی سپید یک شبه !…آه از دل زینب !
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
عشق با زینب(س) تبانی کرده است
رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست عشق دلبریت، عشق او
صبر زانو می زند در پیش او
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو عرش خدا را قائمه
یک محمد یک علی یک فاطمه
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
شیعه می پژمرد اگر زینب نبود
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
حق چو دید آن نور مطلق در حضور/ آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست/ پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم گرامی باد . . .
بلغ العلی بکماله / کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله / صلوا علیه و آله . . .
با محمّد برتر از آنی که اندر وصف آیی / تالی قرانیِ و هموزن آن ثِقل ثقیلی
میلاد نبی اکرم گرامی باد . . .
ای ششم پیشوای اهل ولا / خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر خدانمایی تو / هم ز سر تا بپای صدق و صفا
ولادت امام جعفر صادق و نبی اکرم مبارک
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد . . .
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است / تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است . . .؟
میلاد نبی اکرم مبارک
صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد
ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد. . .
میلاد نور مبارک
ای چراغ دانشت گیتی فروز / تا قیامت پیشتاز علم روز
آفرینش را کتاب ناطقی / اهل بینش را امامِ صادقی
ولادت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک . . .
بهار بی خزان، روی محمد / بهشت جاودان، کوی محمد
معطر ساخت گلزار جهان را / شمیم تار گیسوی محمد . . .
دلا میلاد ختم المرسلین است / فروغ آسمانی در زمین است
محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد / شب یلدای ما را روز آمد . . .
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد . . .
صادق که اساس دین ازاو شد معمور / بودند ملایک پی امرش مامور
میلاد ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و نور هدایت مبارک باد
سعی در پوشش خود کم بکن ای شمس جلی
بسکه پر نوری، از این فرش نمایان شده ای
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
که نبی شد پسر آمنه، ماه عربی
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد
شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد
جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد
عید شما مبارک
به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر
پسر چه گویم که به خلق، خدا عطا کرده پدر
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد.