اگر در شبی تابستانی از آن سوی دیوار، صدای کف زدن به گوشتان رسید
خیال نکنید که صدا، صدای عروسی و بزن و بکوب و پایکوبی است!
آگاه باشید که یکی از ابنای بشر از دست پشه گان به سطوح آمده و دست خالی
به نبردی تن به تن با انبوه دژخیمان خونخوار رفته است!
اگر در شبی تابستانی از آن سوی دیوار، صدای کف زدن به گوشتان رسید
خیال نکنید که صدا، صدای عروسی و بزن و بکوب و پایکوبی است!
آگاه باشید که یکی از ابنای بشر از دست پشه گان به سطوح آمده و دست خالی
به نبردی تن به تن با انبوه دژخیمان خونخوار رفته است!
آری تابستان است فصل محبت من به تو
نگاه گرم من به تو
لذت بخش عرق شرم تو
هدیه تابستان عشق من به تو
در این هوای گرم کدام گزینه بیشتر می چسبد؟
الف:هندوانه خنک
ب: استخر آب
ج:یخ در بهشت با طعم آلبالو
د:یک ماچ آبدار از گونه شما
پاییز که می رسد
من هم طوفانی میشوم با یاد تو
حس ها شبیه موجند
برمیگردند حتی وقتی همه فکر میکنند دریا آرام شده
آخرین لحظه های تابستانت پراز نم نم آرزوهای قشنگ
اولین لحظه های پاییزت از نم نم آنها خوشرنگ
ومن آرزومندآرزوهایت
من همان برگم که بر روی درخت / لرزم از برد چنین پاییز سخت
در نهایت باید افتاد و گریست / به درخت گفت خداحافظ و رفت . .
سلام خوبی !؟
تو این تابستون و گرما کولر هم جواب نمیده !
آدم یخی مثل تو میتونه چاره کار باشه !
پیش ما بیا !
تو این گرما بیا دیوونه گردیم / تو حوض آب یخ وارونه گردیم
که این گرمای سوزان کشت ما را / برای هم بیا هندونه گردیم !
به پشه میگن چرا زمستونا پیداتون نیست؟!؟؟؟! میگه:نه اینکه تابستونا خیلی برخوردتون خوبه.
وقتی میرفتی بهار بود ..تابستون نیومدی ..پاییز شد ..پاییز که نیومدی پاییز ماند ..زمستان که نیای ..باز پاییز میماند ....... تروخدا فصل ها رو به هم نریز و زودتر بیا
تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم / چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد / دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم
آنان که پاییز را دوست ندارند نمیدونند که پاییز همون بهاریست که عاشق شده ، پاییزتیم
این هوا ، هوای دلگیریست ، فصل قلبم پاییزیست!
آسمان قلبم ابری است ، دلم گرفته ، این چه دردیست!
تو این رویای سر در گم خدا حافظ گل گندم / تو هم بازیچه ای بودی تو دست سرد این مردم
خدا حافظ گل پونه که بارونی نمیتونه / طلسم رو بر داره از این پاییز دیوونه
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم / خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم / در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
همره باد سر پاییزی سرنوشت من و و تو گشته جدا
رهسپاری عشق من اکنون میسپارم تو را به دست خدا
زرد است که لبریز حقایق شده است / تلخ است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی / پاییز بهاری است که عاشق شده است.
غمگین تر از پاییز ، زمستونه که بهار ندیده ، اما غمگین تر از او منم که تو را ندیدم
پاییز غریب و بی رحم ، اون همه برگ مگه کم بود ؟ / گل من رو چرا چیدی ، گل من دنیای من بود
این پیام تقدیم به کسی که نامش در بهار من ، یادش در اندیشه ی من
عشقش در قلب من و دیدارش آرزوی من است .
واقعا بهار و قیامت شبیه هم هستند. علف های هرز و گلها هم زمان از خاک سربر می دارند.
نرم نرمک می رسد اینک بهار، خوش بحال روزگار، خوش بحال چشمه ها و دشت ها،
خوش بحال دانه ها و سبزه ها، خوش بحال غنچه های نیمه باز
بهار،نـیم بهار،ربـع بـهار، بهار را قسمت کردند؛بازارشان سکه شد!
دوست عزیز سبز ترین و همیشگی ترین بهار ها را برایت آرزو مندم
و بر آمد بهاری دیگر
مست و زیبا و فریبا ، چون دوست
سبدی پیدا کن ،
پر کن از سوسن و سنبل که نکوست
همره باد بهاری بفرست :
پیک نوروزی و شادی بر دوست !
و بر آمد بهاری دیگر
مست و زیبا و فریبا ، چون دوست
سبدی پیدا کن ،
پر کن از سوسن و سنبل که نکوست
همره باد بهاری بفرست :
پیک نوروزی و شادی بر دوست !
بنگر به رستاخیز طبیعت که چه زیباست .
و هر سال رستاخیزی دیگر را تجربه می کنیم
و چه زیباتر رستاخیز انسان در این عصر آهن وتباهی
با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،
برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی
دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد
دستان پرنوازش بهار ، طبیعت خفته را از خواب بیدار می سازد، و زمین و درخت رازهای رنگارنگ
و عطرآگین خویش را نثار نگاه ما می کنند. در سال جدید خورشیدی، سبزی ،
شادی ، کامیابی، بهره وری، اثربخشی فعالیتها و بهروزیتان را از درگاه ایزد منان آرزومندم
بوی باران ; بوی سبزه ; بوی خاک
شاخه های شسته ; باران خورده ; پاک
آسمان آبی و ابر سفید , برگهای سبز بید
عطر نرگس , رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
افسردگی و سردی زمستان، محصول"کج" ایستادن خورشید است.
تنها با " راستیِ" اوست که بهار می رسد.
هیچکس، هیچ فصلی را بر بهار ترجیح نمی دهد.
بهار فصل رهایی از "خاک" است.بیایید همه ی فصل ها بهاری بمانیم.
چند روز دیگه بهار میاد و همهچیز رو تازه میکنه، سال رو، ماه رو،
روزها رو، هوا رو، طبیعت رو، ولی فقط یک چیز کهنه میشه که به
همه اون تازگی میارزه، «دوستیمون»!
عشق یعنی آن نخستین حرفها عشق یعنی در میان برفها
عشق یعنی یاد آن روز نخست عشق یعنی هر چه در آن یاد توست
اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه ، برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید
برف آمد و پاییز فراموشت شد . آن گریه ی یک ریز فراموشت شد
انگار نه انگار که با هم بودیم . چه زود همه چیز فراموشت شد
در برف ، سپیدی پیداست . آیا تن به آن می دهی ؟ بسیاری با نمای سپید نزدیک می شوند
که در ژرفنای خود نیستی بهمراه دارند .