به هر چیز در دنیا بیشتر انس داری، زیادتر از آن بترس.
انسان را پس از مرگ خانه ای نیست، مگر خانه ای که قبل از مرگ بنا کرده است.
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟
نمی دانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ؟
ولی بسیار مشتاقم ، که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازی گوش
و او یکریز و پی در پی دم گرم خوشش را سخت بر گلویم بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را
بخشندگی آدمی او را محبوب مخالفانش می کند و بخلش او را نزد فرزندانش هم منفور می سازد.
بخل، گردآورنده همه عیبهای زشت است و افساری است که به هر کار بدی انسان را می کشد.
یا دانشمندی زبان دار و گویا باش و یا شنونده ای علم نگهدار، مبادا جز این دو، شخص سومی باشی.
سه کار شرم برنمی دارد: خدمت به مهمان، برخاستن از جا در برابر معلم و گرفتن حق خود.
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته عمده تقسیم کرده است:
1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند
( عمده آدمها . حضورشان مبتنی به فیزیک است . تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند . بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند)
2.آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند
( مردگانی متحرک در جهان . خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته اند.
بی شخصیت اند و بی اعتبار . هرگز به چشم نمی آیند . مرده و زنده اشان یکی است)
3. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند
( آدمهای معتبر و با شخصیت . کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند
کسانی که هماره به خاطر ما می مانند . دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم)
4.آنانی که وقتی هستند نیستند و وقتی که نیستند هستند
( شگفت انگیز ترین آدمها . در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم .
اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم . باز می شناسیم .
می فهمیم که آنان چه بودند . چه می گفتند و چه می خواستند . ما همیشه عاشق این آدمها هستیم .
هزار حرف داریم برایشان . اما وقتی در برابرشان قرار می گیریم . قفل بر زبانمان می زنند .
اختیار از ما سلب میشود . سکوت می کنیم و غرقه در حضور آنان مست می شویم .
و درست در زمانی که می روند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم .
شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد)
من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم,
چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند
گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز . شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
کوچک باش و عاشق.. که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی
فرقى نمی کند گودال آب کوچکى باشى یا دریاى بیکران... زلال که باشى، آسمان در توست
فریادها مرده اند،
سکوت جاریست،
تنهایی حاکم سرزمین بی کسی است ، میگویند خدا تنهاست ما که خدا نیستیم چرا تنهاییم.
مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید .
لکن زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید .
چه حقیر است و کوچک ، زندگی آنکه دستانش را میان دیده و دنیا قرار داده و هیچ نمی بیند جز خطوط باریک دستانش.
در خانه نادانی ، آینه ای نیست که روح خود را در آن به تماشا بنشیند
به دکتر شریعتی گفتند استاد سیگار طول زندگی رو کوتاه میکنه ،
دکتر در جواب گفتند من به عرض زندگی فکر میکنم.
نامم را پدرم انتخاب کرد ، نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم!
دیگر بس است ، راهم را خودم انتخاب می کنم.
زخمی بر پهلویم هست روزگار نمک می پاشد
و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که من میرقصم.
بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست اگر بشکنه دیگه اعتراض نیست التماسه.
خدایا،به من توفیق تلاش در شکست،صبر در نومیدی،رفتن بی همراه،جهاد بی سلاح،کار بی پاداش،
فداکاری در سکوت،دین بی دنیا،عظمت بی نام،خدمت بی نان،ایمان بی ریا،خوبی بی نمود،
مناعت بی غرور،عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت،و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند،روزی کن.
گاهی گمان نمیکنی ولی میشود ،
گاهی نمی شود که نمی شود!
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست!
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود!
گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست!
گاهی تمام شهر گدای تو می شود!!!
در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد ،
آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست
و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست..