بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۶۲ مطلب با موضوع «اس ام اس های پرطرفدار :: اس ام اس جملات بزرگان و مشاهیر :: علی شریعتی» ثبت شده است

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟
نمی دانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ؟
ولی بسیار مشتاقم ، که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازی گوش
و او یکریز و پی در پی دم گرم خوشش را سخت بر گلویم بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را


دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته عمده تقسیم کرده است: 

1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند 

( عمده آدمها . حضورشان مبتنی به فیزیک است . تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند . بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند)
 2.آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند

( مردگانی متحرک در جهان . خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته اند.

بی شخصیت اند و بی اعتبار . هرگز به چشم نمی آیند . مرده و زنده اشان یکی است)
 3. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند

( آدمهای معتبر و با شخصیت . کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند

کسانی که هماره به خاطر ما می مانند . دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم)

 4.آنانی که وقتی هستند نیستند و وقتی که نیستند هستند

( شگفت انگیز ترین آدمها . در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم .

اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم . باز می شناسیم .

می فهمیم که آنان چه بودند . چه می گفتند و چه می خواستند . ما همیشه عاشق این آدمها هستیم .

هزار حرف داریم برایشان . اما وقتی در برابرشان قرار می گیریم . قفل بر زبانمان می زنند .

اختیار از ما سلب میشود . سکوت می کنیم و غرقه در حضور آنان مست می شویم .

و درست در زمانی که می روند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم .

شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد)


من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم,

چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند


همه برایم دست تکان دادند اما کم بودند دستانی که تکانم دادند.


فریادها مرده اند،
سکوت جاریست،
تنهایی حاکم سرزمین بی کسی است ، میگویند خدا تنهاست ما که خدا نیستیم چرا تنهاییم.


در دشمنی دورنگی نیست ، کاش دوستانم هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند.

 

به دکتر شریعتی گفتند استاد سیگار طول زندگی رو کوتاه میکنه ،

دکتر در جواب گفتند من به عرض زندگی فکر میکنم.


 

دلی که ازبی کسی تنها است،هرکس رامیتواندتحمل کند.

 

 

نامم را پدرم انتخاب کرد ، نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم!

دیگر بس است ، راهم را خودم انتخاب می کنم.

 

زخمی بر پهلویم هست روزگار نمک می پاشد

و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که من میرقصم.

 

بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست اگر بشکنه دیگه اعتراض نیست التماسه.

 

خدایا،به من توفیق تلاش در شکست،صبر در نومیدی،رفتن بی همراه،جهاد بی سلاح،کار بی پاداش،

فداکاری در سکوت،دین بی دنیا،عظمت بی نام،خدمت بی نان،ایمان بی ریا،خوبی بی نمود،

مناعت بی غرور،عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت،و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند،روزی کن.

 

ساعتها را بگذارید بخوابند! بیهوده زیستن را نیاز به شمردن نیست.

 

گاهی گمان نمیکنی ولی میشود ،

گاهی نمی شود که نمی شود!

گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست!

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود!

گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست!

گاهی تمام شهر گدای تو می شود!!!

 

 

در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد ،

آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست

و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست..

 

دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد ، در عزایش گوسفندها سربریدند

 

گر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری.

 

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.

وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.

وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم.

 

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم .

این زندگی من است

 

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن

و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن!

در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است...

 

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند.

 

چه تلخ و غم انگیز است سرنوشت کسی که طبیعت نمی تواند سرش کلاه بگذارد…

این سرزمین را با عقل مصلحت اندیش ساخته اند. پس باید با عقل مصلحت اندیش در آن زیست.

و چاره ایی دیگر پیدا نیست و من «چنین کردم» اما «چنین نبودم» و این دوگانگی مرا همواره دو نیمه می کرد.

 

معشوق من چنان لطیف است
که خود را به « بودن » نیالوده است
که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد
نه معشوق من بود . . .

 

باور نمی کنم

هرگز باور نمی کنم که سال های سال همچنان زنده ماندنم به طول انجامد. یک کاری خواهد شد.

زیستن مشکل است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهند

و دیر می گذرند که احساس می کنم خفه می شوم. هیچ نمی دانم چرا؟

اما می دانم کس دیگری در درون من پا گذاشته است و اوست مرا چنان بی طاقت کرده است.

احساس می کنم دیگر نمی توانم در خود بگنجم و در خود بیارامم و از بودن خویش بزرگتر شده ام

و این جامه بر من تنگی می کند. این کفش تنگ و بی تا بی قرار!

عشق آن سفربزرگ! آه چه می کشم!

چه خیال انگیز و جان بخش است این جا نبودن.

خدایا : «چگونه زیستن »را به من بیاموز ،

« چگونه مردن» را خود ، خواهم دانست .
خدایا : رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ،

قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم.
تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند وبرای دین کار می کنند ؛

نه آنها که پول دین می گیرند وبرای دنیا کارمی کنند .


 

عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که :

عشق زاییده تنهایی است…. و تنهایی نیز زاییده عشق است…
تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد …. کسی در پیرامونش نباشد!
اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!
برعکس کسی که چنین اتصالی را در درونش احساس میکند…
و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛
در انبوه جمعیت نیز تنهاست ……

 

اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست.

نفرین و آفرین ها بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد

تو تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی !

تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.

 

 

ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد.

 

انها(دشمنان)از فهمیدن تو می ترسند.از گاو که گنده تر نمیشوی می دوشنت

و از اسب که دونده تر نمیشوی سوارت میشوند و از خر که قوی تر نمیشوی بارت میکنند.

انها از فهمیدن تو میترسند.

 

 

هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش.



 

خداوندا به هر کس که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است

و به هر کس که دوست میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.


 

همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باش
و از انچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالته دائمی توست

 

من هرگز نمی نالم…قرنها نالیدن بس است…میخواهم فریاد بزنم…!اگر نتوانستم سکوت میکنم….

 

سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.

 

خدایا به من توفیق تلاش در شکست
صبر در نومیدی
عظمت بی نام دین بی دنیا
عشق بی هوس عطا کن

 

روزی که بود ندیدم….روزی که خواند نشنیدم
روزی دیدم که نبود….روزی شنیدم که نخواند

 

به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .

 

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد … 

نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت …

ولی بسیار مشتاقم … که از خاک گلویم سوتکی سازد …

گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش …

تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد ….

و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد … تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...

 

 

پروردگارا به من توفیق عشق بی هوس،

تنهایی در انبوه جمعیت

و دوست داشتن بی آنکه دوست بدارند عنایت فرما

 

خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در ارش کبریایی خود نداری
من چون تویی را دارم
و تو چون خود نداری

 

خدایا به من زیستنی عطا کن
که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن
که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم


 

خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن

 

آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست

خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندامها و نیروهای روح

و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند اگر هم هستیمان را یک خواستن کنیم

یک خواستن مطلق شویم و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم

پاسخ خویش را خواهیم گرفت.

 

دنیا را بد ساخته اند … کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد …

کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری …

اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد …

به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند … و این رنج است …

 

وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن

 

برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است .

وگرنه هر ماهی مرده ای هم می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.

 برای کوبیدن یک حقیقت ، خوب به آن حمله مکن ، بد از آن دفاع کن . 


 خیلی اوقات ، آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد ...


آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد،
زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.


در دردها دوست را خبر نکردن ، خود نوعی عشق ورزیدن است!