میدونی هر بار که پلک می زنی من نفس می کشم؟ پس به کسی خیره نشو چون من خفه میشم.
میدونی هر بار که پلک می زنی من نفس می کشم؟ پس به کسی خیره نشو چون من خفه میشم.
1.2.3. را شمردم تک تک، آهسته به دنبال تو رفتم با شک
وقتی بزرگ شدم فهمیدم، تمرین جداییست قایم باشک !
گفتی اندر خواب بینی بعد این روی مرا
ماه من ، در چشم عاشق آب هست وخواب نیست . . .
اندیشه ات را با که میپرورانی ؟
خوش به حالش …
اما مرا همین بس که
“دوستت دارم”
برای محبت هایی که عمیقند ، ندیدن و نبودن هرگز بهانه ی از یاد بردن نیست . . .
بی تو آغاز می کنم من روزهای زرد را / اشک و آه و ناله ها و درد را
می نویسم بی تو بودن های من پایانم است / بی تو حامل می شوم اندوه و اشک سرد را . . .
بچه که بودیم بستنی ام را گاز میزدند قیامت به پا میکردیم چه بیهوده بزرگ شدیم...!
روحمان را گاز میزنند و میخندیم.
بعضی از امیدهای ما شبیه این میمونه که تو صحنه اعدام به یه محکوم پس از عطسه کردن بگی عافیت باشه!!!
گـاهــــــــی بــه خـــــــــــــاطـرش
مــــــــــانـدن را تـحـمـــــــل کــــن
رفتن از دست "همـــه" برمی آید ...
از روزهای تکراری ، استفاده ای غیر تکراری بکنید
شاید هدف از اینهمه تکرار همین باشد . . .
تو را دوست دارم بدون این که علتش رابدانم - محبتی که علت داشته باشه یا احترام است یا ریا.......
سلام فکر کردی اس جدیده؟ یا فکر کردی کارت دارم؟ نه بابا خواستم بگم دوستت دارم...
برای من که دلم چون غروب پاییز است،صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است
تقدیم به تنها صدف دریای دلم که به بیکرانگی اقیانوس عشق دلتنگشم...
دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم.
کوروش گفت لیاقت شما برادرمن است که ازمن زیباتر است و پشت شما ایستاده.
دخترک برگشت ودید کسی نیست.کوروش گفت:
اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی.
عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست /تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست /
عاشقی مقدور هر عیاش نیست /غم کشیدن کار هر نقاش نیست /
به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر خیس شد به شوق آرزووووووووو باشد نه تکرار غم دیروز...
سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست، شاید این قصه ی تنهایی ما کار خداست،
آنقدر سوخته ام با همه ی بی تقصیری، که جهنم نگزارد به تنم تاثیری..
زیبایی ها را چشم میبیند و مهربانی ها را دل! چشم فراموش میکند اما دل هرگز!
پس بدان تا زمانی که دل زنده است فراموش نخواهی شد.
اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ، حرف دلم به تو همین است ،
قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم.
دوست داشتم اشک بودم درون چشمانت متولد میشدم رو گونه هایت زندگی میکردم و زیر پایت میمردم تا بدانی چقدر دوست دارم.
ندیدی چشم غمگین و تر من / تو رفتی و نشد این باور من
به پایت می نشینم تا بیفتد / دوباره سایه ی تو بر سر من
پیداست من ، به شعله تو زنده ام هنوز / در سینه من ، آتش پنهان من تویی
هر صبح با طلوع تو بیدار میشوم / رمز طلسم بسته چشمان من تویی
هر چند سرنوشت من و تو دوگانگی است / تنهای من ، نهایت عرفان من تویی
اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد ، بهت قول نمیدم که می خندومت ولی میتونم باهات گریه کنم !
شب گم شده در سیاهی چشمانت / شد رود ستاره راهی چشمانت
قربان نگاه تو که اقیانوسی / افتاده به تور ماهی چشمانت
می دانی چند بار از فکر من گذشته ای ؟
فقط یک بار ! چون دیگر هرگز از خیالم نرفته ای !
بیا تا باورت گردد که بی تو کمتر از خاکم / ولی با تو به افلاکم
بیا با آرزوهایم بسازم خانه ای در دل / سراغم را نمی گیری مگر بیگانه ای با دل ؟
به که پیغام دهم ؟
به شباهنگ که شب مانده به راه ؟ یا به انبوه کلاغان سیاه ؟
به پرستو که سفر میکند از سردی فصل ؟ یا به مرغان نکوچیده شهر ؟
به که پیغام دهم که به یادت هستم ؟
همدم گل گشته ام ، همبستر خاکم مکن / قطره قطره می چکم ، از چشم خود پاکم مکن !
با چرخش روزگار هم درگیرم / انگار گره خورده به تو تقدیرم
من شاعر حرف های این دل هستم / یادت نرود ! بدون تو می میرم
سخت است که دور از رخ دلدار بمیرم / از حسرت گل در صف گلزار بمیرم
درد است مرا کز غم هجران تو دلبر / باشی تو طبیب و من بیمار بمیرم
یه شبی وقتی که خوابی ، چشاتو به خواب سپردی /
خودم دلتو میدزدم ، به جای دلی که بردی !
ماندن به پای کسی که دوستش داری ، قشنگ ترین اسارت زندگی است !
تا آخر عمر اسیرتم !
نمی دانست معنای خطر را / به باد آشنایی ، داد سر را
ندیدی بوسه باران کرد با شوق / درخت عشق ، لب های تبر را ؟