گر نخل وفا بر ندهد، چشم تری هست / تا ریشه در آب است، امید ثمری هست
آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل / در دامنش آویز که با وی خبری است . . .
گر نخل وفا بر ندهد، چشم تری هست / تا ریشه در آب است، امید ثمری هست
آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل / در دامنش آویز که با وی خبری است . . .
قاصد که ازو به من خبر هیچ نگفت
گفتم که: تو را یار مگر هیچ نگفت؟
گفتا که: چرا، بگفتم آن گفته بگو
آهی به لب آورد و دگر هیچ نگفت . . .
دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای / از دل ما چه به جا مانده که باز آمده ای ؟
تو بی من تنگدل، من بی تو دل تنگ / جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ
فلک دوری به یاران می پذیرد / به خورشیدش بماند داغ این ننگ . . .
عـاشق شدم تو را آخر چرا مرا باور نمیکنی ؟!
افتاده زیر پا صد پاره دل چرا بـاور نمی کنی ؟
ای آهوی روان انصاف کن کمی بر زخم مرهمی!
زخمم چو لاله گشت امّا تو بی وفا باور نمی کنی!
ای بی وفا ز داغ تو در دل شــــرر فتاد
وز دیده اشک غـــم ز محبت ثمر فتاد
جورم چنان بدل بنـــمودی که قلب من
گــردیده پاره پاره و از تن بدر فتاد
روزی که نگاهت دلم را نشانه رفت
گویی تمام غصه ها ازین خانه رفت
ماه از شبم گذشت وبی بهانه رفت
به چشمان خسته ام قسم یار بیوفا
خداحافظ ای یاد تو تار و پودم
خداحافظ ای قبله هر سجودم
خداحافظ ای گل، گل پرپر من
خداحافظ ای با بی وفا دلبر من ...
زیر سایه ات باتو
له شدم ز رسوایی
خسته ام دگر از خود
این همه شکیبایی
با دلم چه ها کردی
تو خود جفا هستی
بیوفا و نامردی
تو شروع یک دردی
تو دل مرا بردی
درغروب این قصه
در خیال من مردی
..
بی وفایی واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین ،
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها ،
هرگز تبرئه ای نیست
آنکه را که را چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد ...
خیالت تخت قلبت قرص قرص آنچنان ضربه بی وفاییت سهمگین بود که دیگر نای حتی اعتراض هم ندارم.
بی وفا
مانده ام با دوستت دارمی
که پیش از رفتنت گفتی چه کنم
در مشت می فشارمش چون کلید صندوقچه ای
بی آن که با کسی در میان بگذارم
راز گنج گرانبهایم را
گلرخی ،دار وندارم شده است
بیوفا یار ،نگارم شده است
سوز هجران وغم غربت یار
آفت باغ وبهارم شده است
بهم بگو ای بیوفا تا کی باید تنها باشم
تا کی باید گریه کنم یا از تو بیخبر باشم
پرستوها چرا پرواز کردین ، جدایی را شما آغاز کردین ، جدای بی وفایی قهر و دوری ، همه باشند گناه آشنایی
بی وفایی کن وفایت می کنند ، با وفا باشی خیانت می کنند ، مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست ، مهربان باشی رهایت می کنند
تو که رفتی پریشون شد خیالم ، همه گفتن که من دیوونه حالم ، نمی دونن که این دیوونه در فکر شفا نیست ، که هرچی باشه اما بی وفا نیست
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست ، ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند
من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم ، نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم ، اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست ، وفا آن است که نامت را نهانی زیر لب دارم.
وقتی فهمید میخوامش ، خندید و رفت
التماس رو تو چشام دید و رفت
با تمام خوبیهام اون بی وفا
رنگ غم تو چشام پاشید و رفت .
خدایا هر که با من آشنا شد دو روزی دید و زود از من جدا شد ، نمی دانم از اول بی وفا بود و یا نازش کشیدم بی وفا شد
میخوام بهت بگم که بی وفا بودی
رفتی عهد و قسمهامون و شکوندی
رفتی و چشم من مونده به راه تو
حالا من بی وفا ترم یا تو
بی وفا پشت این پنجره جز
هیچ بزرگ چیزی نیست
آنقدر ساده گذاشتی که بگریم
که نفهمیدی سیل، توراهم برد
جز هیچ ، هیچ ندارم که بگویم
این آخرین خنده های لاغرم بود
شاید دیگر مرا نبینی !
دلم برای کسی تنگ است که افتاب صداقت را به میهمانی گل های باغ می اورد.و گیسوان بلندش را به ابها می داد
و دستهای سپیدش را به باد می بخشید
دلم برای کسی تنگ است که همچون کودک معصومی دلش برای دلم سوخت و مهربانی نثار من می کرد
کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست
به بی وفایی چون تو دیگر هرگز اعتماد نخواهم کرد
میان دست من و تو هزار فرسنگ است
غریب مانده دلم بی وفا دلم تنگ است
سراغ چشم ترم را چرا نمی گیری
مگر جنس دل نازک تو از سنگ است
بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست ، دیگران از ساغر ساقی و ما از جام دوست…
ما زنده به عشقیم ولی عشق تب دوست ، ما طالب مرگیم ولی در طلب دوست
ما تشنه دردیم ولی از غم هجران ، درویش نگاهیم ولی با لب خندان
عزیزی دارم که به او ایمان دارم وایمانی دارم که برایم عزیز است
لحظه های خوش مراست آن زمان ، که باشم نزد عزیز با ایمان
…یه رنگی فقط یه رنگی دیوار که هرچی مردو نا مرده بهش تکیه میدن……نامردارو خیلی دوست دارم چون اگه نباشن مردا مشخص نمی شن
مرام فقط مرام گاو،چون نگفت من گفت ما……صفا فقط صفای مورچه که هر وقت گریه کرد هیچکس اشکش ندید……
رفیق فقط کلاغ نه بخاطر سیاهیش به خاطر یه رنگیش………معرفت فقط معرفت کرم نه به خاطر کرم بودنش به خاطر خاکی بودنش…
تو جمع جفا و فتنه و رنج… منم درمانده و منهای زر و گنج… سراپا من وفایم بخش بر دو… تو بی مهر و وفایی ضربدر پنج
بهای دوست نه از زیبایی اوست نه از دارایی او ، بلکه تنها به وفاداری اوست… رفیق ما به یادتیم…
هی لوتی سه راه بیشتر نداری:
۱ـ با من باشی
۲- با تو باشم
۳- توافق کنیم که با هم باشیم!
هر چند که از آینه بی رنگ تر است / از خاطر غنچه ها دلم تنگ تر است
بشکن دل بی نوای ما را ای رفاقت ! / این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است
در رفاقت رسم ما جان دادن است / هر قدم را صد قدم پس دادن است
هرکه بر ما تب کند جان میدهیم / ناز او را هرچه باشد میخریم
دیروز روز جهانی آوارگان بود، توقع داشتم یه تشکر خشک و خالی از ما میکردی که یه عمریه آوارتیم !!!
این اس ام اس رو میزنم به سلامتی همه خوبا
که سخت مشغول شطرنج زندگی اند
و نمیدونن ما مات رفاقتشون هستیم
ما عاشق فهم و ادب و معرفتیم
ما خاک قدوم هر چه زیبا صفتیم
از زشتى کردار دگر خسته شدیم
محتاج دو پیمانه مى معرفتیم
میگن نارنگی چون پوستش زود کنده میشه
پیش مرگ همه ی میوه هاست !
نارنگیتیم هلو !