همه چیز
با تو شروع شد
اما هیچ چیز
بی تو تمام نمی شود
حتی همین دلتنگی های بیهوده من!!
همه چیز
با تو شروع شد
اما هیچ چیز
بی تو تمام نمی شود
حتی همین دلتنگی های بیهوده من!!
اشک من جاری شد…
جای تو خالی بود
جـــــــــای تـــــــــو …
عکس تو درطاقچه ی کوچک قلبم خندید
شعر دلتنگی من سخت گریست
فـرهنـگ لـغـتهــا
نـیـاز بـه ویــرایــش دارند
بـرای مـعنی دلـتـنـگی
احتیـاج بــه ایــنهــمـه کـلمه نــیـســت,
دلتنـگی یــعنـــی
تـــو . . .
یاد آن روزی که یاری داشتیم / این چنین خوار نبودیم ، اعتباری داشتیم
ای که ما را در زمستان دیده ای با پشت خم / این زمستان را نبین ، ما هم بهاری داشتیم .
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم می سوخت
و مهربانی خود را نثار من می کرد
کسی که دستهای سپیدش را
به آب می بخشید
و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است...
بی تو این فاصله ها طاقت من را برده / ساعتم زنگ زده ، عقربه هایش مرده
کاش باور کنی از دوری تو دلتنگم / این دل خسته ام از دوری تو پژمرده . . .
برای من که دلم چون غروب پاییز است،صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است
تقدیم به تنها صدف دریای دلم که به بیکرانگی اقیانوس عشق دلتنگشم...
به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر خیس شد به شوق آرزووووووووو باشد نه تکرار غم دیروز...
به که پیغام دهم ؟
به شباهنگ که شب مانده به راه ؟ یا به انبوه کلاغان سیاه ؟
به پرستو که سفر میکند از سردی فصل ؟ یا به مرغان نکوچیده شهر ؟
به که پیغام دهم که به یادت هستم ؟
هرچه دلدار بکرد با دل ما خوش باشد / خوش بسوزد دل ما گر دل او خوش باشد
ما که رفتیم ولی یاد دلش در دل ماست / خوش بمانم که اگر بی دل ما خوش باشد.
دلم تنگ است این شبها، یقین دارم که می دانی
صدای غربت من را از احساسم تو می خوانی
شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین
بیا ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی . . .
نمیدونم دوست داشتن چیه! اما گاهی احساس میکنم که به حضور و وجودت،
سخت محتاجم برای بودن با تو احساس دلتنگی میکنم، به نظرت این چه حسیه؟
عشق و عاشقی کمرنگ شده
محبت آهنگ شده ،
دوستی تکزنگ شده ،
مگه بین من و تو جنگ شده ،
نامرد دلم برات تنگ شده.
دلتنگم و دیدار تو درمان من است / بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ تنی مباد و بر هیچ دلی / آنچه از غم هجران تو بر جان من است
آمدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد / عاشقانه تکیه بر دوشت کنم اما نشد
آمدم تا از سر دلتنگی ام گریه تلخی در آغوشت کنم اما نشد
نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم سعی کردم فراموشت کنم اما نشد . . .
تو رفتی و تنها چند خاطره که هیچگاه نمی توانم فراموش کنم بر جا گذاشتی...
خاطره هایی که یاد آن این دل عاشقم را می سوزاند....
دلم بدجور برای تو تنگ است عزیزم
دیگه به نبودت عادت کرده بودم
خو دمو با خیالت راحت کرده بودم
دو باره زد به سرم شعر دلتنگی بگم
برای دل خو دم شعر غریبی رو بگم
از تو برای تو و برای دلتنگی های همیشگیم می نویسم.
می گویم که من تو را بهترین میدانم تو را...میخواهم
امشب تمام گذشته ام را ورق زدم :
پر از لحظه های سیاه ، لحظه های داغ و پرالتهاب بی قراری ، دلتنگی افسرده ، خاموشی ، سکوت ، اشک ، سوختن .... چیزی نیافتم .
نفرین به بودن وقتی با درد همراه است
زندگی قشنگه اگه با تو باشه... مرگ قشنگه اگه برای تو باشه... دلتنگی قشنگه اگه به
خاطر تو باشه... من قشنگم اگه با تو باشم اما تو هرجور که باشی قشنگی
سه شاخه گل برات میفرستم
یکی از طرف خداوند که نگهدارت باشه
دومی از طرف دلمه که دوستت داره
و سومی از طرف چشامه که دلتنگ دیدارت شده
اونائی که ما عاشقشون هستیم هیچ وقت از ما دور نمیشوند
هر روز کنار ما راه میروند اما دیده نمیشوند ... شنیده نمیشوند
و هنوز نزدیک و هنوز عاشق ... هنوز دلتنگ و خیلی عزیز . . .
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر
فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی
و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .
شکر خدائی را که هستی را با مرگ ، دوستی را یک رنگ
زندگی را با رنگ ، عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ
شاپرک را صد رنگ ، و مرا دلتنگ تو آفرید . . .
من به دلتنگی شبهای ملول
و تهی مانده خود از شادی
ذهنم از خاطرها سرشار
من به تنهایی خویش و به تنهایی باغ...
و به یک معجزه می اندیشم...
پیام : موردی برای نمایش نیست
فرستنده : نام فرستنده مشخص نیست
تاریخ ارسال : تاریخ ارسال معلوم نیست
دلم واسه ی تو خیلی تنگ شده واسه ی همینه که همه چیز گم شده و از دست رفته!
میخوام که عاشقت بشم ، گل شقایقت بشم / دلم واست تنگ شده بود ، گفتم مزاحمت بشم !
میان عابران تنهاتر از من هیچ کس نیست / کسى اینجا به فکر این غریبه در قفس نیست
دلم امشب براى خنده هایت تنگ تنگست / فقط در دستهاى گرم تو مردن قشنگست . . .
برنگرد
که بر نمی گردی تو هیچوقت
نمی خواهمم داشته باشمت،نترس فقط بیا
در خزان خواسته هام کمی قدم بزن تا ببینمت
دلم برای راه رفتنت تنگ شده است...
تو این دنیا تو این عالم / میون این همه آدم
ببین من دل به کی دادم / به اون کس که نمیخوادم
دلم شیشه دلش سنگه / واسه سنگه دلم تنگه
دلتنگی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش میزند . . . . .