من بیشتر از سازمان تفکیک زباله قدر زباله ها را می دانم !
(امضا : گربه محله)
من بیشتر از سازمان تفکیک زباله قدر زباله ها را می دانم !
(امضا : گربه محله)
نگرانتم حالت خوبه؟؟؟ جاییت نشکسته؟ مطمئنی که خوبی؟؟ آخه از ارتفاع به این بلندی سقوط کردی.
.
.
.
... از آسمون یه راست افتادی تو قلب من
خوش به حالت اشکای تو به جای شور بودن شیرینه
.
.
آخه چشات عسلیه اشکاتو شیرین میکنه
سه مرحله احمقانه در زندگی
وقت داری! انرژی داری! اما پول نداری!
پول داری! انرژی داری! اما وقت نداری!
پول داری! وقت داری! اما انرژی نداری!
اگه گفتی این چیه؟
<o_<o_<o_
<> <> <>
.
.
.
چند تا ادم که دارن با این اهنگ میرقصن
پنجره دن داش گلیر آی بری باخ بری بخ
مردم دنیا زمان رو 3 حالت می بینن،
اما ما ایرانیا 4 حالت..؛ زمان گذشته ، زمان حال ، زمان آینده ، زمـــان شـــاہ.....!!!!
فرقی ندارد که یک گاگول بی سواد باشی یا یک دانشمند
در هر صورت پشت یک ماشین شاسی بلند آقا مهندس می شوی !
اگه من لیلی باشم تو مجنون،من شیرین باشم تو فرهاد،من نرگس باشم تو سام،من حوا بشم تو عمرا آدم بشی
و حوا به آدم گفت:
آیا دوستم داری؟؟
و آدم پاسخ داد:
مگه خبر مرگم چاره دیگه ای هم دارم؟؟؟؟؟
(و اینگونه بود که عشق آغاز شد)
همیشه به من میگن
مثل بچه ی آدم رفتار کن!
من نمیدونم مثل هابیل باشم یا قابیل؟؟؟؟؟؟
چقدر خوشحال بود شیطان
گمان میکرد فریب داده است مرا!!
نمیدانست تو پرسیده بودی:
مرا بیشتر دوست داری یا
ماندن در بهشت را؟
“آدم” به خدا خیانت کرد!!
خدا غم آفرید… تنهایی آفرید… بغض آفرید…
اما راضی نشد…
کمی تامل کرد…
آنگاه “عشق” آفرید!
نفس راحتی کشید!!
انتقامش را گرفته بود از آدم…
گفت: حالت را نمی پرسم
می دانم خوبی, عکس هایت همه با لبخندند!!
و نمی دانست عکاس که می گوید سیب…
من یاد حماقت حوا می افتم
و پوزخند می زنم…
کافیست…
عاشق ترین مرد …
آدم بود
که بهشت را به لبخند حوا فروخت!!دوباره سیب بچین حوا
من خسته ام
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند…
تو “آدم” من “حوا”
سیبی در کار باشد یا نه
با تو
در آغوش تو
بهشت جاریست
بوسه هایت طعم سیب میدهند
به سلامتی اون پسری که وقتی تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته
بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی
انگشت کوچیکه عشقم هم نیستی ...
به سلامتی اون بچهای که شیمی درمانی کرده همه ی موهاش ریخته
به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟
باباش میگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تیپ تری ...
به سلامتی کسی که وقتی بهش زنگ میزنی و خوابه
ولی واسه اینکه دلت رو نشکنه میگه: خوب شد زنگ زدی؛ باید بیدار میشدم ...
به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :
اون رفیق منه
وقتی باختم گفت :
من رفیقتم ...
بسلامتی اون دختری که حاضره زیر بارون خیس بشه ولی سوار ماشین هیچ پسری نشه ...
گل آفتابگردان را گفتند:
چرا شبها سرت را پایین می اندازی؟
گفت : ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم
به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند ...
به سلامتی حلقه های زنجیر که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی هم دیگه رو ول نمیکنن ...
به سلامتی اونایی که چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه ...
به سلامتی کسی که دید بغلیش تو تاکسی پول نداره
به راننده گفت : پول خورد ندارم مال همه رو حساب کن!
به سلامتی اونایی که به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که بزرگترها کوچک شوند؛
کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند ...
به سلامتی مادر که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه ...
به سلامتی اونایی که درد دل همه رو گوش میدن اما معلوم نیس خودشون کجا درد دل میکنن ...
به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه تَرکمون کنن درکمون می کنن ...
هر چیز به دلیلی رخ می دهد. برای هر علتی معلولی است و
برای هر معلولی، علت یا علت های به خصوصی وجود دارد،
چه از آن ها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید.
چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد.
در زندگی هر کاری را که بخواهید می توانید انجام دهید به شرط آن که
تصمیم بگیرید که دقیقا چه می خواهید و سپس عمل کنید.
دیدگانت را نبند ، نگاهت را ندزد ، تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم
از گوشه ی چشمانت تلاوت می شود . . .
یاد آن روزی که یاری داشتیم / این چنین خوار نبودیم ، اعتباری داشتیم
ای که ما را در زمستان دیده ای با پشت خم / این زمستان را نبین ، ما هم بهاری داشتیم .
الهی! تا به حال میگفتم « گذشته ها گذشت » ، اکنون می بینم که
گذشته هایم نگذشت بلکه همه در من جمع است. آه، آه، از یوم الجمع…
آیت ا… حسن زاده آملی
مؤمن همچون کوه است. و کوه از دور کوچک و از نزدیک عظیم و پرشکوه است.
« دکتر سنگری »