بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۹۸۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اس ام اس روز» ثبت شده است

خدایا!
گاهی که دلم از این و آن و زمین و زمان می گیره،
نگاهم را به سوی تو و آسمون می گیرم،
و آنقدر با تو درد دل می کنم،
تا کم کم چشم ایم با ابرهای بهار مسابقه می گذارند.
و پس از اون که قلبم سبک می شه.
تو می آیی و تمام فضایی دلم را پر می کنی.
آن وقت دیگر آرام می شم.
و احساس می کنم هیچ چیز نمی تونه مرا از پای دربیاره،
چون تو را در قلبم دارم.


بگذار دستِ کم، گاهی، تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم!
بگذار … بگذریم!
این روزها، خیلی برای گریه دلم تنگ است !


خدا جون میشه تو امشب، منو تو بغل بگیری؟
بگی آروم توی گوشم ، دیگه وقتشه بمیری
خدا جون میگن تو خوبی ، مثل مادرا می مونی
اگه راست میگن ببینم ، عشق من کجاست میدونی؟
خدا جون میشه یه کاری ،  بکنی به خاطر من؟
من می خوام که زود بمیرم ، آخه سخته زنده موندن
من که تقصیری نداشتم ،پس چرا گذاشته رفته؟
خدا جون تو تنها هستی ، میدونی تنهایی سخته
خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت
ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه یه ساعت
خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟
بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری…


چشمانی که خسته نمی شد از خیره شدن به تو
این روزها می بارد لحظه های بی تو بودن را
آشفته حال می جویمت
بارانی تر از همیشه…


تلخ منم،
همچون چای سرد
که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی …
تلخ منم؛
چای یخ
که هیچکس ندارد هوسش را …


کوچکتر باشد یا بزرگتر، چه فرقی میکند؟
باید آنقدر مرد باشد که پای حرفش بماند !
وگرنه دهان هر نامردی بوی گند ” دوستت دارم ” های الکی میدهد…


دلت که تنگِ یک نفر باشد
خودِ خدا هم بیاید تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموش کنی
فایده ندارد
تو دلت تنگ است
دلت برای همان یک نفر تنگ است
…تا نیاید
تا نباشد
هیچ چیز درست نمیشود
هیچ چیز…


برایت قهوه می ریزم
کمی‌ شیر
دو قاشق شکّر
میگذارم جلویت رویِ میز
گلدان گل را کنار تر می گذارم
تا بهتر ببینمت
قیافه ی جدی به خودم می گیرم
و با لهجه‌ای که حالا برایِ خودم هم بیگانه است می گویم
قهوه ات سرد می‌‌شود
هر کجا که هستی‌
زودتر به خانه بیا
و همانطور می نشی‌ ی ی ی ی نم تا تو یک روز بیایی…



به یادت هستم حتی اگر قرار باشد شبی بی چراغ در حسرت یافتنت تمام کوچه ها را قدم بزنم…


دلم برای کسی تنگ است

که همچو کودک معصومی

دلش برای دلم می سوخت

و مهربانی خود را نثار من می کرد

کسی که دستهای سپیدش را

به آب می بخشید

و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند

دلم برای کسی تنگ است...



یک روز دیگر بدون تو گذشت و دوباره یک قطره اشک دیگر از چشمانم سرازیر شد  و همچنان لحظه های بی تو...


هر که را دیدم  خیانت کرد و رفت

هر که با من بود یار من نبود

هر که آمد بر دلم زخمی گذاشت

خود ندانستم از این غمها چه سود


کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده

باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست

به نامردانی چون تو دیگر دل نخواهم بست


نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درآمدی

نفرین بر آن مرامی که اینگونه  به اعتمادم خیانت کرد


آنقــدر مرا سرد کرد

 از خودش .. از عشق ..کــه حالا بــه جای دلبستن یخ بسته ام

آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..لیز می‌‌خوریــد


 به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی

که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی . . .


نمی بخشمت

ولی فراموشت می کنم

همیشه به همین سادکی از ادمای بی ارزش می گذرم . . .


دیگر هیچ چیز مشترکی بین ما نیست

تنها آسمانمان یکیست . . .


عاشق شدم و عذاب را فهمیدم / رنجیدن و اضطراب را فهمیدم

در چشم تو عشق را ندیدم اما / معنای دل کباب را فهمیدم

هر روز خطاهای تو را بخشیدم / تا بخشش بی حساب را بخشیدم . . .


یکی را آرزو کردی و رفتی / برایش پرس و جو کردی و رفتی

تو هم تا آبرو از من گرفتی / مرا بی آبرو کردی و رفتی . . .


چه داروی تلخی است ، وفاداری به خائن

صداقت با دروغگو  و مهربانی با سنگدل . . .


محبت به نامرد ، کردم بسی / محبت نشاید به هر نا کسی

تهی دستی و بی کسی درد نیست / که دردی چو دیدار نامرد نیست


دست از سرم بردار برو / ندارم حوصله ی این حرفارو

همه یادگاریات بخوره تو سرت / نه خودتو میخوام نه دردسرت !


مشکل از تو نبود

از من بود

با کسی حرف میزدم

که سمعک هایش را

پیش دیگری جا گذاشته بود . . .



همیشه سکوتم به معنای پیروزی نیست ، گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا باختی . . .


از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم

و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی

من بدهکارت می شوم . . .


طبال! بزن، بزن که نابود شدم
بر " تار " غروب زندگی، " پود " شدم
عمرم همه رفت، خفته در کوره ی مرگ
آتش زده ، استخوان بی دود شدم


درون توست اکر خلوتی وانجمنی است برون ز خویش کجا میروی جهان خالیست


هفت چیز انسان را از پای در می آورد و هلاک میسازد:

1- سیاست بدون شرف

2- لذت بدون وجدان

3- پول بدون کار

4- شناخت بدون ارزشها

5- تجارت بدون اخلاق

6- دانش بدون انسانیت

7- عبادت بدون فداکاری..




 هیچگاه از لباس کهنه ات شرمنده نباش!

 اما از اندیشه کهنه ات شرمنده باش..


خدا در مکان های دور از انتظار

به دست افرادی دور از انتظار

و در مواقعی تصور ناپذیر

معجزات خود را به انجام می رساند.

برای آن مهربانِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد ...

همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست ...


خدایا لطفا به بعضی از آنهایی که به خیال خود فکر می کنند ایمان آورده اند

یادآوری کن که تو خدا هستی نه آنها !!


خبر خوش اینکه ، خوشبختانه این فصلهای نا امیدی میگذرن ...

غمت نباشه ... کمی صبر لازمه و زمان ، و البته خدا ... 


 گاهی در زندگی فصلهایی وجود دارند که سرد هستند و ناخوشایند ...

پر از نا امیدی ، اندوه و غم ... و البته بی حوصلگی ...

فصلهایی که تموم ناشدنی نشون میدن ... فصلهایی که فکر می کنیم موندگارند

و همین فکر ، غم و غصه اش رو بیشتر میکنه ،

دوره هایی که دوست نداری حتی راجع بهش با کسی حرف بزنی ...

 این روزهای ابری برای همه هست و فکر نکن که تو این دنیا فقط برای خودت پیش اومده و بس ...


باید در این چند صباح ؛ درست و پاک زندگی کنیم ،

می دانم در پایان ، دنیا فرصتی دوباره به ما نخواهد داد ...

 کسی چه میداند شاید فردایی برای جبران اشتباهاتمان طلوع نکند ...

پس امروز را دریابیم ...




من خواب دیده ام که تو تعبیر می شوی ...

اللهم عجل لولیک الفرج


بزرگ‌ترین آتش‌های جهان را با یک فنجان آب می‌توان خاموش کرد.

کافیست زمان را در یابید. یعنی به موقع اینکار انجام گیرد.

زمانی که جرقه‌ای زده شد و آتش به تازگی در حال خود نمایی است

همان موقع با یک فنجان آب آتش خاموش می‌شود.

آسیب‌ها و گناهان را نیز در همان آغاز باید مهار کرد.

بی مبالاتی و اهمال دامنه آنرا به سراسر زندگی گسترش داده و

خاموش کردن آن کار بسیار دشوار و گاهی ناممکن خواهد بود . 


با عقلت ، دلبستگی های دنیوی  را از خود دور کن ،

وگرنه این دلبستگی هایت هستند که عقلت را از تو دور می کنند.


خدای من؛

دستانت که مال من باشند؛

هیچ کس مرا دست کم نمی گیرد.


سخت ترین دو راهی: دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است.

گاهی کامل فراموش میکنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی.

و گاهی آن قدر منتظر می مانی که می فهمی زودتر از اینها باید فراموش میکردی.


اگر یک خطا کردی و هزار دلیل برای آن آوردی ،

 بدان که هزار و یک خطا کرده ای.


بزرگی میگفت راز شادکامی در این است که :

به اندازه ای که تلاش کرده ایم آرزو کنیم،

یا هر آرزو یی داریم ، از این به بعد به اندازه اش تلاش کنیم ...


این روزها منم و منم و من ...

و خدا  ...

و شادم به وسعت دنیا....

 شکر...

  شکر...

    شکر...


سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران، خبر گمشده ای می جویی
 راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟ 


دو رویی یعنی چی ؟ 

 دو رویی یعنی اینکه خدا به تو یک قلب ، یک سیرت و یک صورت داده باشه ،

ولی تو علاوه بر اون چند تا صورت مختلف دیگه هم داشته باشی 


پنجره ، وا می شود ...

پنجره ، بسته می شود ...

پنجره ؛ وابسته می شود...!


سرد است و یخ زده ،

دلهای غم زده ؛

مولای من بیا ،

خورشیدِ صادقه .

(اللهم عجل لولیک الفرج)


حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام :

در عجبم از مردمی که:
به دنبال دنیایی هستند که روز به روز از آن دورتر میشوند،
و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزدیکتر میشوند.


همیشه سکوت ، یک جنایت جنگی ست ...

وقتی ظلمِ ظالم بر مظلوم را می بینی و ساکت می نشینی ...


خوابی؟ خوب اشکالی نداره، هر وقت بیدار شدی بهت می گم... بخواب