مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید
لکن زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید .
زیبایی قامت بلند ابدیت است ، نگران منتهای خویش در زلال آینه .
اما صراحت آینه شمایید و نهایت جاودانه شمایید .
مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید
لکن زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید .
زیبایی قامت بلند ابدیت است ، نگران منتهای خویش در زلال آینه .
اما صراحت آینه شمایید و نهایت جاودانه شمایید .
اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ،
دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط .
به روزگار شیرین رفاقت سفره ی خنده بگسترید و نان شادمانی قسمت کنید .
به شبنم این بهانه های کوچک است که در دل ، سپیده می دمد و جان تازه می شود .
شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید و پیوسته بار وظیفه ای را بی رغبت به دوش می کشید ،
زنهار دست از کار بشویید و بر آستان معبدی نشینید و از آنان که به شادی ، تلاش کنند صدقه بستانید.
زیرا آنکه بی میل ، خمیری در تنور نهد ، نان تلخی واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند ،
و آنکه انگور به اکراه فشارد ، شراب را عساره ای مسموم سازد ،
و آنکه حتی به زیبایی آواز فرشتگان نغمه ساز کند ، چون به آواز خویش عشق نمی ورزد ،
تنها می تواند گوش انسانی را بر صدای روز و نجوای شب ببندد.
تاسف ، ابرسیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد در حالی که تاثیر جرائم را محو نمی کند .
مبادا او که دارای اشتیاق و نیرویی فراوان است ، به کم شوق طعنه زند که :
“چرا تو تا این حد خمود و دیررسی؟! ” .
زیرا ، ای سوته دل ! فرد صالح هرگز از عریان و لخت نمی پرسد ” لباست کو؟!
” و از بی پناه سوال نمی کند ” خانه ات کجاست ؟! ”
وقتی حیوانی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:نیروی که فرمان کشتن تو را به من داد ،
نیرویی است که بزودی مرا از پای در خواهد آورد و هنگامی که لحظه موعد من فرا رسد ،
من نیز همانند تو خواهم سوخت ، زیرا قانونی که تو را در مقابل من تسلیم کرده است
بزودی مرا به دستی قوی تر خواهد سپرد.
خون تو و خون من عصاره ای است که از روز ازل برای رویاندن درخت آسمانی
(در آن سویی طبیعت ) آماده شده است
ای که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی .
مگر نه چیزی که امروز در تسلط توست ناچار روزی از دست تو خواهد رفت ؟
پس ، اکنون از ثروت خویش ببخش و بگذار فصل عطا یکی از فصلهای درخشان زندگی تو باشد .
پند آموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق زمین بیرون کشد ،
اما ناگاه گنجی بزرگ یافت ؟! .
دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ،
باز اندک باشد ، که واقعیت بخشش ، ایثار از خویشتن است.
اگر گام در معبدی نهادی تا اوج فروتنی و هراس خود را اظهار کنی ،
برای همیشه برتری کسی نسبت به کس دیگر نخواهی یافت .
برای تو کافی است که گام در معبدی نهی ، بی آنکه کسی تو را ببیند .
این کودکان فرزندان شما نی اند ، آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او .
از شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند ، لیکن از شما نیایند .
همراهی تان کنند ، اما از شما نباشند
چشمه ساری که خود را در اعماق درون شما پنهان ساخته است ،
روزی قد خواهد کشید و فوران خواهد کرد و با ترنم و نغمه راه دریا را درپیش خواهد گرفت .
و کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟
آنچه امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.
پس امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان.
هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها
با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند .
چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید :
من در قلب خداوندم
زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند
حوادث را باید کوچکتر از آن تصور کنیم که قادر باشند خلل و لغزش در اندیشه ما ایجاد کنند
عفت در زن مانند شجاعت است در مرد ، من از مرد ترسو همچنان متنفرم که از زن نانجیب
من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد
من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید .
عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .
همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد
پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر .
افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.
وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما
آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است
اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید