به سربازی روم با کوله پوشتی
به دستم داده اند یک نان خشکی
به خط کردن تراشیدم سرم را
لباس ارتشی کردن تنم را
لباس ارتشی رنگ زمین است
سزای هر جوان آخر همین است
به سربازی روم با کوله پوشتی
به دستم داده اند یک نان خشکی
به خط کردن تراشیدم سرم را
لباس ارتشی کردن تنم را
لباس ارتشی رنگ زمین است
سزای هر جوان آخر همین است
به صف کردند تراشیدند سرم را
لباس ارتشی کردند تنم را
الهی خیر نبینی سر گروهبان
که امشب کردی تو مرا نگهبان
سر پستم رسیدم خوابم آمد / محبت های مادر یادم آمد
نوشتم نامه ای با برگ چایی / کلاغ پر میروم مادر کجایی
نوشتم نامه ای با برگ انگور / جدا گشتم دو سال از خانه ام دور
هر روز تنگ غروب تو سربازی
صفا داره لب مرز تیر اندازی
تا چهل چراغ پادگان روشن میشه
سر دیگ عدسی غوغا میشه
توی دیگ عدس ، افتاده یک مگس
بخورم ، نخورم گرسنه می مونم
قدر آش ننم رو حالا می دونم
بسوزد آنکه سربازی بنا کرد / تو را از من ، مرا از تو جدا کرد
گروهبانان مرا بیچاره کردند / لباس شخصی ام را پاره کردند
به خط کردند تراشیدند سرم را / لباس آش خوری کردند تنم را
دعا میکنم غرق باران شوی / چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
دعا میکنم در زمستان عشق / بهاری ترین فصل ایمان شوی
چه دعایی کنمت بهتر از این :
خنده ات از ته دل
گریه ات از سر شوق
و دلت کلبه ای از مهر و صفا
قلب تو جلوه ای عشق و ارادت به خدا
امشب تمام آینه ها را صدا کنید / گاه اجابت است رو به سوی خداکنید
ای دوستان آبرودار در نزد حق / درنیمه شب قدرمرا هم دعا کنید
امشب رحمت دوست جاریست، مانند رود، نه! مانند باران، اگر دلتان لرزید، بغضتان ترکید،
کسی اینجا محتاج دعاست، اگر یادتان بود باران گرفت دعایی به حال من بیابان کنید.
امشب که بلرزید دل و بغض و صدایت / آرام روان گشت دلت سوی خدایت
رفتى به در خانه آن قاضى حاجات / یاد آر مرا ملتمس لطف و دعایت
در این ایام که از رحمت و برکت انباشته است؛
در این روزها که فرشته ها راحت میان ما قدم می زنند
و در این شب ها که از انوار خدا سپیدی گرفته اند
ما را از نسیم دعا فراموش نکنید
انیس قلب خود تنها خدا کن / خدا را در دل شبها صدا کن
ز خوف حق چو اشکی را چکاندی / به حال این رفیقت هم دعا کن
شب عفو است و محتاج دعایم ، زعمق دل دعایی کن برایم
اگر امشب به معشوقت رسیدی ، خدا را در میان اشک دیدی
کمی هم نزد او یادی زما کن ، کمی هم جای ما او را صدا کن
بگو یارب فلانی رو سیاه است ، دو دستش خالی و غرق گناه است
درد مندیم اى خدا درمان نما / درد بى درما نما ن درمان نما
هر که ارد دست حاجت نزد تو / با ر الهى درد او درمان نما
التماس دعا
فرشته ها برای آزادی انسانها از دستان شیطان و بخشش معاصی وبردن آنها به ملکوت
مسابقه داده و منتظر ندای بنده های خدا هستند. اللهم لبیک
مرا دعا کنید
آن لحظه که قلبت به خدا نزدیک است / آن لحظه که دیده ات ز اشک خیس است
یاد آر که محتاج دعایت هستم
می کشی آه و در چشم هایت / می رمند آهوان دسته دسته
در گلویت ترک می خورد بغض / التماس دعا! دل شکسته
ز مردم دل بکن یاد خدا کن / خدا را وقت تنهایی صدا کن
در آن حالت که اشکت می چکد گرم / غنیمت دان و ما را هم دعا کن
دعا کن دلم بوی باران بگیرد / و این درد جانسوز درمان بگیرد
دعا کن دلم رنگ آیینه گردد / و تنهایی از عشق پایان بگیرد
خوب است ما هم مثل باران حس بگیریم
هر شب سراغى از گل نرگس بگیریم
"اللهم عجل لولیک الفرج"
ترسم بمیرم از غم هجران تو یابن الحسن(عج) در آرزوى دیدن دوران تو یا بن الحسن(عج) روزى اگر چشمان من افتد بروى ماه تو این نیمه جان را مى کنم قربان تو یابن الحسن(عج)
یارب نظر عنایتى بر ما کن / حکم فرج امام ما امضا کن
ما را به ارادت شهیدان حسین(ع) / در زمره یاوران او احصا کن
مهدی جان:
ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
ای کاش که همنشین گلها باشیم , از نسل بزرگ موج و دریا باشیم , ای کاش که در رکاب آقا یک تن , ازسیصد و سیزده نفر ما باشیم.
فرض کن حضرت مهدی(عج) به تو ظاهرگردد،
ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات درخور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه وسالم زهمه داراییت
داری آن قدرکه یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه توراچک بکند؟
باچنین شرط که درحافظه دستی نبری!
واقفی برعمل خویش توبیش از دگران،
میتوان گفت تو را شیعه ی اثنا عشری؟
ای که رخ پوشیده ای ازما ، ظهورت دیر شد / ازغم هجر تو هر دلداده ای دلگیرشد
پرده از رخ بازکن ، ما را قرین ناز کن/ تا بداند مدعی ، دیدار دل تعبیر شد
دعا میکنم غرق باران شوی چو بوی خوش یاس و ریحان شوی چو یاران مهدی شمارش کنند دعا میکنم جزء یاران شوی
خدا کند که مرا با خدا کنی آقا ز قید و بند معاصی رها کنی آقا دعای ما به در بستهمی خورد ایکاش خودت برای ظهورت دعا کنی اقا
مهدی جان :
روزی هزار بار دلت را شکسته ام/ بیخود به انتظار وصالت نشسته ام/ هر بار این تویی که رسیدی و در زدی / هر بار این منم که در خانه بسته ام / هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی / هم عهد خویش ، هم دلت را شکسته ام
شب گر روح مهتاب نبیند سخت است / لب تشنه اگر آب نبیند سخت است / ما نوکر و ارباب توئی مهدی جان / نوکر رخ ارباب نبیند سخت است...
کشتی نساز اى نوح ، طوفان نخواهد آمد / بر شوره زار دلها ، باران نخواهد آمد / شاید به شعر تلخم خرده بگیری اما / جایی که سفره خالیست، ایمان نخواهد آمد / رفتی کلاس اول ، این جمله را عوض کن / آن مرد تا نیاید، باران نخواهدآمد
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ،طوفان زده ام راه نجاتی بفرست،فرمود که با زمزمه یا مهدی (عج) نذر گل نرگس صلواتی بفرست...
باز هم آدینه ای آمد ولی مهدی کجاست؟
یک نفر می گفت مهدی جمعه ها در کربلاست
رو به سوی کربلا کردم که فریادش زنم
باز هم با ندبه ای از هجر مولا دم زنم
آمد از سویی ندایی: ای اهل انتظار!
اندکی دیگر صبوری، می رسد دیدار یار
خدایا هرکس به یادم هست به یادش باش،اگر کنارم نیست کنارش باش، اگر تنها است پناهش باش ، و اگر غم دارد غمخوارش باش.
باز هم صبح شد، پروردگارا: از اینکه یکبار دیگر مرا لایق حیات دانستی سپاسگزارم، از اینکه فرصت یک شروع مجدد را به من عطاکردی متشکرم، از تو میخواهم به من درک و درایتی بیش از پیش ببخشی، تا امروز اشتباهات دیروز را تکرار نکنم، فرصتهایی که در اختیارم قرار میدهی از دست ندهم و از یادنبرم که شاید فقط برای امروز بتوانم دوستانم و یارانم را دوست بدارم.
خداوند به سه طریق به دعا ها جواب میدهد.
او میگوید آری و هر چه میخواهی به تو میدهد.
او میگوید نه و چیز بهتری به تو میدهد.
او میگوید صبر کن و بهترین را به تو میدهد.
در مقابل تقدیر خداوند مثل کودکی یکساله باش که وقتی او را به هوا می اندازی می خندد ، چون ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت .
خدا آن حس زیباییست که در تاریکی سحرا زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را یکی همجون نسیم دشت میگوید کنارت هستم ای تنها...
گویی امشب فاصله بین آسمان و زمین به اندازه یک قطره اشک است. با دلی پاک و نیتی خالص خدا را صدا کن ، آسمان رفتی ما را هم دعا کن
من خدا را دارم ، کوله بارم بر دوش ، سفری می باید...
سفری بی همراه ، گم شدن تا ته تنهایی محض , سازکم با من گفت: هرکجا لرزیدی ، از سفر ترسیدی ، تو بگو از ته دل ; من خدا را دارم...
من و سازم چندیست که فقط با اوییم.
خستگی را تو بخاطر مسپار که افق نزدیکست و خدایی بیدار که تو را میبند و به عشق تو همه حادثه ها میچیند که به یادش باشی و بدانی که همه بخشش اوست و همینش کافیست!!!
خدایا ، مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می کنم ، ببخش...!!!
گاهی وقتا خدا درها را میبنده و پنجره ها را قفل میزنه زیباست اگه فکر کنی شاید بیرون داره طوفان میاد و میخواد ازت محافظت کنه