ارزش استاد را دانستن هنر نیست ، بلکه بایستگی است
خوشبختی توپی است که وقتی می غلتد به دنبالش می رویم و وقتی توقف می کند به آن لگد می زنیم
رسیدن به مقصدی که هرگز برای خود در نظر نگرفته ای
به همان اندازه دشوار است که برگشتن از جایی که هرگز نرفته ای
شاکر بودن ولی آن را به زبان نیاوردن مانند آن است
که هدیه ای را برای کسی تهیه کنید ولی آن را به وی ندهید.
گر تو یارم نشوی آخر خرداد من است / فکر بی تو شدنم دشمن بنیاد من است
تا زمانی که تو شیرینی و دوری ز دلم / رنگ خون بر جگر این دل فرهاد من است . . .
دانى که چه ها چه ها چه ها می خواهم؟ / وصل تو من بى سر و پا می خواهم
فریاد و فغان و ناله ام دانى چیست؟ / یعنى که تو را تو را تو را می خواهم . . .
یه سکه رو بنداز بالا
اگر شیر اومد، دوستت دارم
اگر خط اومد، شک نکن دوستت دارم !
نامه ای از من اگر سویت نمی آید نرنج
هر چه را من می نویسم اشک پاکش می کند . . .
اگه ۱ روز ۱ شاپرک / تو خونتون کشید سرک
یه خرده یاد من بیفت / نگو ولش کن به درک !
نه چتر با خود داشتی
نه روزنامه
نه چمدان
عاشقت شدم!
از کجا باید میفهمیدم مسافری؟
دختری را می شناسم که هر شب برای ستاره ها شعر می خواند و آنها به او زبان آسمانی می آموزند.
روزی پرسیدم: دیشب چه واژه ای آموختی؟
شرمنده نگاهم کرد و چشمک زد.
تابستان که میشود دلم شور میزند نکند طعم گیلاس های بازار مرا از خاطرت ببرد!
نمی گذاشتم به آسانی دلم را ببری
اگر می دانستم بعد از تو زندگی کردن چقدر دل می خواهد !!؟
آه ، تنهایی ما غمگین است / درد دوری به دلم سنگین است
یاد ایام گذشته به دلم / زنده بادا که چقدر رنگین است . . .
با جمله ی رندان جهان هم کیشم / خیام ترانه های پر تشویشم
انگار شراب از آسمان می بارد / وقتی که به چشمان تو می اندیشم . . .
در قفس تنهاییم تنها یاد توست که مرا به اوج همه ی دوست داشتنها به پرواز در می آورد . . .
سالها پرسیدم از خود کیستم ؟ / آتشم ؟ شورم ؟ شرارم ؟ چیستم ؟
دیدمش امروز و دانستم اکنون / او به جز من ، من به جز او نیستم . . .
ای عشق مرا به شط خون خواهی برد / چون قیس به وادی جنون خواهی برد
فرهاد صفت در آرزویی شیرین / دنبال خودت به بیستون خواهی برد . . .
آرام بخوان چون آهسته نوشتم ، بی پروا بخوان چون از خود نوشتم
نزدیک کسی نخوان چون تنها نوشتم و از دل بخوان چون با دل نوشتم دوستت دارم . . .
شاید پاکترین هوای دنیا ، متعلق به لحظه ای است که دلمان هوای هم میکند . . .
اینجا رادیو”دل”است. صدای مرا از عمق”قلبم” میشنوید،
این یک SMS نیست، یک”احساس”پاک است که میگوید …فراموشی درمرام ما نیست.
معنی بخشیدن یک دل به یک لبخندچیست؟/
من پشیمانم بگوتاوان آن سوگند چیست؟/
ازتوهم دل کندم وهرگز نپرسیدم زخویش/
چاره معشوق اگرعاشق ازاو دل کند چیست؟
زمانی فراموشت میکنم که عقلم خاموش نفسم قطع روحم درآسمان تنم در زیر خاک باشد.
این روز ها از کنار من که میگذری احتیاط کن
هزاران کارگر در من
مشغول کارند
روحیه ام در دست تعویض است!
استعداد عجیبی در شکستن داری….
قلب…غرور…پیمان…
استعداد عجیبی در نشستن دارم….
به پای تو…به امید تو…در انتظار تو
بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند،
اما هر دو به زیبایی جنگل کمک میکنند.
هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن ...
به سختی به زمین خورد، چون نمیدونست:
رفاقت معرفت نمیاره … این معرفتِ که رفاقت میاره … !
برایم نوشته بود :
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند
شاید چون آرزوهایم بلندند ...
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...
آری ، وچه زیبا نوشته بود ...
همواره با خود تکرار میکنم،
امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...
مادربزرگ میگفت : خدا همه چیز را در یک روز خلق نکرده،
ولی امان از این آدمیزاد که می خواد همه چیز رو یک روزه
بدست بیاره و داشته باشه ...
ابتدا و شروع هرکاری سخت ترین مرحله آن کار است. برای مثال به عقابها نگاه کن ،
حتی اونها هم در ابتدای پرواز ، زیاد بال و پر می زنند، اما هنگامی که اوج می گیرند ،
دیگر حتی نیازی به پر زدن هم ندارند ...
کافیست اولین قدمها را بدون ترس و با پشتکارِ بالا برداری
مطمئن باش بزودی به اوج خواهی رسید و روزهای سخت همیشه نخواهند ماند ...
تونل ها ثابت کردند که حتی در دل سنگ هم ، راهی برای عبور هست ...
ما که کمتر از آنها نیستیم ، پس نا امیدی چرا ؟
پیدا کردن دوست خوب
مثل بازی انتخاب و چیدن دیوار قلعه هست
باید در انتخاب هر کدام دقت کنی
وگر نه " قلعه زندگیت " به بدترین نحو ممکن ویران خواهد شد،
گاهی تصور اثراتش نیز سخت است ...
به گیله مرد گفتم : کاش انسان بزرگی بودم.
با تعجب پرسید چرا ؟
با افسوس گفتم : چون انسانهای بزرگ کارهای بزرگ و مفیدی انجام دادند و ماندگار شدند.
با لبخند گفت: انجام کارهای بزرگ پیش نیازی جز خودسازی روحی ندارد . این درست است که مردان بزرگ خالق کارهای بزرگ بوده اند،
اما اگر کمی به قبل تر برگردیم می بینیم که مردان و زنان معمولی زیادی با انجام کارهای بزرگ به انسانهای بزرگ تبدیل شده اند.
گاهی در مسیر اشتباه گام بر میداریم و هرچه تلاش میکنیم و میدویم به مقصد نمی رسیم . در نهایت خسته میشیم و گناه نرسیدن رو به گردن مشکلات میزاریم.
صبر کن لطفن ...
خواهش میکنم یک دقیقه ندو ...
وایستا و کمی فکر کن ...
از باورهای غلط ات پیاده شو و آگاهانه منش درستی رو انتخاب کن و بعد از اون ، در مسیر درست، به خوبی گام بردار
در اینصورت رسیدن خیلی هم سخت نیست.
به همین سادگی ...
مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن
نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن
زندگی تکرارِ زخمِ کهنه دیروز نیست
بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن ...
مهم نیست که از چه چیزهایی و به چه مقدار دارید ...
اگر ندانید که چگونه از آنها استفاده کنید، هیچ چیز کفایت نمیکند .