شاکر بودن ولی آن را به زبان نیاوردن مانند آن است که هدیه ای را برای کسی تهیه کنید ولی آن را به وی ندهید.
شاکر بودن ولی آن را به زبان نیاوردن مانند آن است که هدیه ای را برای کسی تهیه کنید ولی آن را به وی ندهید.
خدا را دوست بدارید
حداقلش این است که یکی را دوست دارید که روزی به او می رسید . . .
اعتبار آدمها به حضورشان نیست
به دلهره ای است که در نبودنشان درست می کنند . . .
آدمی به خودی خود نمی افتد...اگر بیفتد از همان سمتی می افتد که به خدا تکیه نکرده است...
آنروزکه سقف خانه هاچوبی بود!
گفتارو عمل درهمه جا خوبی بود!
امروزبنای خانه ها سنگ شده!
دلهاهمه با بنا هماهنگ شده!.
خدا در مکان های دور از انتظار
به دست افرادی دور از انتظار
و در مواقعی تصور ناپذیر
معجزات خود را به انجام می رساند.
برای آن مهربانِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد ...
همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست ...
خدایا لطفا به بعضی از آنهایی که به خیال خود فکر می کنند ایمان آورده اند
یادآوری کن که تو خدا هستی نه آنها !!
به آدمها اجازه نده اونقدری بهت نزدیک بشن که بتونند بهت ضربه بزنند ...
یک سنگ تا وقتی از شیشه دوره بیخطره،
اما امان از وقتی که سنگ بخواد به سرعت به شیشه نزدیک بشه ...
آسفالت سیاه هم که باشی ، وقتی هر روز با نور خورشید نشست و برخاست کنی به سفیدی خواهی زد ...
همیشه سفارش میکرد تو انتخاب دوست دقت کنم ...
میگفت : از آسفالت سیاه تر که نداریم؛ همنشینی شن و سنگ سفید با قیر ،
سیاه روزش کرد ، مراقب باش همنشین خوبی انتخاب کنی ...
گذشته هرچه که بوده گذشته، باید آینده را ساخت ...
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور
و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان . . .
ما خوب یاد گرفتیم:
در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها ،
اما هنوز یاد نگرفته ایم روی زمین چگونه زندگی کنیم ...
اگه کفشت پات رو می زد و از ترس قضاوت مردم پابرهنه نشدی و درد رو به پات تحمیل کردی،
دیگه در مورد آزادی شعار نده !
درمقابل سختیها همچون جزیره اى باش که دریا هم با تمام
عظمت وقدرت نمى تواند سر او را زیر آب کند.
خبر خوش اینکه ، خوشبختانه این فصلهای نا امیدی میگذرن ...
غمت نباشه ... کمی صبر لازمه و زمان ، و البته خدا ...
در زندگی تان! نقش نیشهای مار " ماروپله" را بازی نکنید...
شاید دیگر توان دوباره بالا آمدن از نردبان را نداشته باشد،
همان کس که به شما اعتماد کرده بود ...
باید در این چند صباح ؛ درست و پاک زندگی کنیم ،
می دانم در پایان ، دنیا فرصتی دوباره به ما نخواهد داد ...
کسی چه میداند شاید فردایی برای جبران اشتباهاتمان طلوع نکند ...
پس امروز را دریابیم ...
مدیر خوب، یک نقطۀ مثبت در فرد پیدا می کند و روی آن کار می کند.
ولی مدیر بد، یک نقطه ضعف در فرد پیدا می کند و به آن گیر می دهد ...
در عجبم
از سیب خوردنِ مان
که
از آن فقط ” چوبش ” باقی می ماند.
مگر این همه چــــــوب که خوردیم
از یک سیــــب…..شروع نشد !؟
بزرگترین آتشهای جهان را با یک فنجان آب میتوان خاموش کرد.
کافیست زمان را در یابید. یعنی به موقع اینکار انجام گیرد.
زمانی که جرقهای زده شد و آتش به تازگی در حال خود نمایی است
همان موقع با یک فنجان آب آتش خاموش میشود.
آسیبها و گناهان را نیز در همان آغاز باید مهار کرد.
بی مبالاتی و اهمال دامنه آنرا به سراسر زندگی گسترش داده و
خاموش کردن آن کار بسیار دشوار و گاهی ناممکن خواهد بود .
با عقلت ، دلبستگی های دنیوی را از خود دور کن ،
وگرنه این دلبستگی هایت هستند که عقلت را از تو دور می کنند.
این روزها منم و منم و من ...
و خدا ...
و شادم به وسعت دنیا....
شکر...
شکر...
شکر...
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران، خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
آینده کتابیست که امروز مینویسی!
چیزی بنویس که در آینده از خواندن آن لذت ببری ...
صدفهای دریا ، صدای دریا را با خود دارند،
و فلسهای ماهی بوی ماهی را؛
کاش کاری کنیم که در زندگی و بودنمان ، عطر و بویی از انسانیت، دنیا را احاطه کند ...
کاش کاری کنیم ...
قابل توجه آنهایی که از ساز مخالف و باد مخالف و جریان ناموافق زندگی می نالند و نا امیدند :
" باد بادک زمانی اوج میگیرد که با باد مخالف روبرو شود ... "
دو رویی یعنی چی ؟
دو رویی یعنی اینکه خدا به تو یک قلب ، یک سیرت و یک صورت داده باشه ،
ولی تو علاوه بر اون چند تا صورت مختلف دیگه هم داشته باشی
آری ، خنده های تـــو
بزرگترین ِ آرزوهـــایِ مـن انـد.
شادمانه بخــند؛
بگذار تا برآورده شوند ...
روزگارا:
تو اگر سخت به من میگیری،
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،
گرچه دلگیرتر از دیروزم،
گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،
لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست
زندگی باید کرد...!
حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام :
در عجبم از مردمی که:
به دنبال دنیایی هستند که روز به روز از آن دورتر میشوند،
و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزدیکتر میشوند.
بعضی وقت ها { روزگار} ؛
یکی طوری می سوزونتت که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن،
بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن.
زمانه ایست که خیلی خیلی ، چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست.
الماس، کربنی است که تحت فشار به الماس تبدیل میشود؛
فشار های زندگی را تحمل کن تا الماس شوی ...
اشتباهی خونه یه خانم پیری رو گرفتم، اومدم معذرتخواهی کنم، هی میگفت:
علی جان تویی، هی میگفتم: ببخشید مادر اشتباه گرفتم،
باز میگفت: رضا جان تویی مادر، میگفتم: نه مادر جان اشتباه شده ببخشید،
اسم سوم رو که گفت دلم شکست،
گفتم: آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم.
اونقدر ذوق کرد که چشام خیس شد.
یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت :
شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید .
من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم .
دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ،
ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند .
شریک زندگی ات را با دقت انتخاب کن.
نود و پنج درصد خوشبختیها و بدبختی های زندگی ات ناشی از همین یک تصمیم خواهد بود.
آری دوستِ من،
میدانم زندگی کوتاه است ...
اما طولانی ترین چیزیست که در اختیار ما انسانها قرار دارد ...
باید بهترین استفاده را از آن برد
یک راند دیگر مبارزه کن , وقتی پاهایت چنان خسته اند که بزور راه میروی .
یک راند دیگر مبارزه کن , وقتی بازوهایت چنان خسته اند که قدرت گارد گرفتن نداری .
یک راند دیگر مبارزه کن , وقتی خون ازدماغت جاریست وچشمانت سیاهی میرود و
چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار را تمام کند .
یک راند دیگر مبارزه کن , و به یاد داشته باش مردی که همواره یک راند دیگر مبارزه میکند هرگز شکست نمیخورد .
ازکسی پرسیدن خلوت کجاست؟ گفت: جایی که من و تو نباشیم...
توجه کنید!!! جایی که من و تو نباشیم ، ما باشیم..