گرچه ما خوابیده اندر سایه ایم / در رفاقت تا قیامت پایه ایم
بیخودی متاسف نباش
تو آمده بودی که بروی اصلا!
تو چه می دانی چه ترسی ست
ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ؟
بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی
به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی
دلم پر از گلایه ها تنم اسیر درد و خون
ولی تو قهر با دلم برای لحظه ای مکن
دلم ز دست زمانه بسی تنگ است / چه کنم که کار دنیا فقط نیرنگ است
نیرنگهای دنیا هزار و یک رنگ است / خدا کند شود پیدا دلی که با دل من یک رنگ است
اگه تا حالا نتونستی پس دیگه هیچوقت نمی تونی
ستاد مبارزه با امیدواری کاذب جوانان
شنیـــدم آدم شــــدی , ناراحــــت شــــدم
.
.
.
.
.
اما بعد تحقیق کردم دیدم شایعه بوده
.
.
.
.
.
.
هنــــوزم فـــــرشـــــتــــــه ای !!
خواهش میکنم : بی حوصلگی هایم را ببخش ، بداخلاقی هایم را فراموش کن ، بی اعتنایی هایم را جدی نگیر ، در عوض من هم تورا می بخشم که مسبب همه ی اینهایی
در عجبم چطور هنوز ستون فقراتت سالم است وقتی با این انهدام سخت از چشمانم افتادی !
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند..
عاشق که شدی کوچ میکنند
پیش هر تیغی سپر باید گرفت / پیش تیغ دوست سر باید گرفت
جانب خود را مبین گر عاشقی / جانب دوست در نظر باید گرفت
خسته ام از لبخند اجباری / خسته از حرفهای تکراری
خسته ام از آدمهای تکراری / خسته از محبت های خالی
ارزش بعضیا اندازه اشکه که از چشمات بیفتن
نه اندازه نبض که اگه نباشی نباشن …
بازی با رنگها بسیار زیبا و آرامش بخش است ،، به شرطی که از آن برای رنگ کردن همدیگر استفاده نکنیم
زنگ زدند؛ رفتگر محله بود. گفت: ((آقا این عکس رو دیشب توی زباله های شما پیدا کردم.)) عکس تو بود.
نشسته ام....
کجا؟
...کنار همان چاهی که تو برایم کندی....
عمق نامردی ات را اندازه می گیرم
همیشه به من میگن مثل بچه ی آدم رفتار کن...... من نمیدونم مثل هابیل باشم یا قابیل!؟
از من که گذشت اما اگر باز در سرت هوای خداحافظی داشتی از همان ابتدا سلام نکن !!
هست را اگر قدر ندانی می شود بود ! و چه تلخ است هستی که بود شود و دارمی که داشتم !
آدما مترسک نیستن که وقتی واسه کلاغهای دلت تکراری شدن اونو با یکی دیگه عوض کنی ! خودت باش قبل از اینکه مترسک دیگران بشی .
تو باور نداری این حرف ها را ! وگرنه... من سالهاست برای آنکه در فال تو باشم ، در قهوه تــو... غرق شده ام ...!
دنبال واژه نباش.کلمات فریبمان میدهند....
وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش میرود فاتحه ی بقیه ی حروف را باید خواند...
می خواهم اعتماد کنم اما بد جایی دنیا آمده ام ... زمین ؛ جایگاه مارهای خوش خط و خالی بود که هر روز نیشم می زدند
تلاش برای زنده کردن یک رابطه از دست رفته
مثل اینه که بخوای یه چای سردشده رو با ریختن آب جوش گرم کنی
نه رنگش مثل اول میشه نه طعمش