فکر میکردم عاشقی هم بچگی ست ٬ اما حیف این تازه اول زندگیست .
زندگی چیزی شبیه یک حباب ٬ عشق ٬ آبادی زیبایی در سراب فاصله با آرزوهای ما چه کرد ؟
کاش میشد در عاشقی هم توبه کرد.
فکر میکردم عاشقی هم بچگی ست ٬ اما حیف این تازه اول زندگیست .
زندگی چیزی شبیه یک حباب ٬ عشق ٬ آبادی زیبایی در سراب فاصله با آرزوهای ما چه کرد ؟
کاش میشد در عاشقی هم توبه کرد.
صدای آب می آید ٬ در حوض دلتنگیم چه میشوئی ؟
کمی آهسته تر ... ماهی کوچک دلم را در میان دستانت نمی بینی ؟؟
تیک ... تاک ... تیک ... تاک
با هر تیک ساعت به یادت میوفتم و با هر تاک ساعت دلتنگت میشم . . .
بگذار دستِ کم، گاهی، تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم!
بگذار … بگذریم!
این روزها، خیلی برای گریه دلم تنگ است !
نمی بخشمت
ولی فراموشت می کنم
همیشه به همین سادکی از ادمای بی ارزش می گذرم . . .
چه داروی تلخی است ، وفاداری به خائن
صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل . . .
محبت به نامرد ، کردم بسی / محبت نشاید به هر نا کسی
تهی دستی و بی کسی درد نیست / که دردی چو دیدار نامرد نیست
دلتنگی هایم را با کدام قایق خیالی روانه ی دل دریایت کنم . تا بدانی که چقدر دلتنگتم
زندگی رانفسی ارزش غم خوردن نیست و دلم بس تنگ است،
بیخیالی سپر هردرد است باز هم میخندیم، آنقدر میخندیم که غم از رو برود.
شلوار چهار سالگیت رو بپوش ! ببین چقدر تنگ شده برات
اندازه همون دلم تنگ شده برات !
دلتنگی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش میزند . . . . .
من چقدر دلتنگم و چقدر تشنه لبخند کسی که باران را میشناسد
دریا رامیفهمد و میداند سنگ سنگ است و نباید پرتاب کرد
دوری از این دیده ، اما باز یادت میکنم / حرمت این آشنایی فرش راهت میکنم
در فراقت ، غم حصار خنده هایم را شکست / باز هم از انتهای دل صدایت میکنم . . .
کمی گیجم کمی منگم ، عجیب است / پریده بی جهت رنگم ، عجیب است
تو را دیدم همین یک ساعت پیش / برایت باز دلتنگم ، عجیب است . . .
دلم تنگ است این شبها، یقین دارم که می دانی
صدای غربت من را از احساسم تو می خوانی
شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین
بیا ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی . . .