دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من ؟ الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من !
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من ؟ الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من !
دل که رنجید از کسی ، خرسند کردن مشکل است ،
شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است ، کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد ،
حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است .
از بس خوابت را دیده ام
دیگر نمی گویم “خوابم میآید”
میگویم “یـــــــارم میآید” . . .
یه قلب ساده از تو / عشق و علاقه از من
فقط و فقط تو گل باش / ریشه و ساقه از من . . .
سکوت یعنی یه حرف که رو دلمه ، یه اسم که رو لبمه ، یه شرم که تو چشامه
و یه ارزو که تو قلبمه ، سکوت یعنی .......
نه از قایق نه از قایق مینویسم ، نه از زخم شقایق مینویسم
به یاد لحظه های با تو بودن ، به یاد آن دقایق مینویسم . . .
عصری است غروب آسمان دلگیر است ، افسوس برای دل سپردن دیر است
هر بار بهانه ای گرفتیم و گذشت ، عیب از من و توست ، عشق بی تقصیر است
امشب از آن شب هایی است که ، دلم هوای آغوشت را کرده
افسوس که جز پاهای بغل کرده ام مهمان دیگری ندارم . . .
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم / بی دیدنش از دیده نیاساید چشم
ما را ز برای دیدنش باید چشم / ور دوست نبینی به چه کار آید چشم . . .
گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش / ورنه ره خود گیر و یکی راه گذر باش
هشدار که یخ تاب تب عشق ندارد / گر بسته ی قالب شده ای فکر دگر باش . . .
بعد از گذشت ِاین همه سال عاشقم هنوز
هر چند اگر نمانده مجال عاشقم هنوز
چیزی شبیه چشم تو پیدا نمی کنم
ابری ترین هوای شمال !! عاشقم هنوز
باید برای عشق دلی دست و پا کنم
نزدیک چشم تو منزلی دست و پا کنم
دارم برای مرگ دل خود نقشه میکشم
باید بگردم و قاتلی دست و پا کنم
صدایت درگوشم زمزمه می شود ونگاهت درذهن مجسم....
ولی من تو را می خواهم نه خیالت را
توى برگ برگ وجودم * همش از تو مینویسم* تا جدا نشى زقلبم*من بدون تو میمیرم
این بار مبلغ قبض موبایلم خیلی کم شده بود
اما اصلا خوشحال نشدم
هشتصد هزار و ششصد
عددی که تنهایی ام را به رخم می کشید . . .
نخستین قانون موفقیت تمرکز است .
یعنی همه نیروهای خود را روی یک نقطه متمرکز کنید ،
مستقیما به سراغ همان بروید و به چپ و راست منحرف نشوید
زندگی از سه جزء تشکیل شده است:
آنچه بوده ، آنچه هست و آنچه خواهد بود.
بیائید تا از گذشته برای حال استفاده کنیم و در حال چنان زندگی کنیم که زندگی آینده بهتر باشد.
شکل دادن به زندگی وظیفه خودمان است
به صورتی که آنرا بسازیم ، این بازسازی مایه زیبایی و یا مایه شرمساری ما می شود.
آن که نمی تواند از خواب خویش برای فراگیری دانش و آگاهی کم کند توانایی برتری و بزرگی ندارد
به نظر من ما روزی خواهیم مرد که نخواهیم و نتوانیم
از زیبایی لذت ببریم و در صدد نباشیم آن را دوست بداریم
مرد بزرگ تنها به خود متکی است و جز از خود از هیچکس چیزی طلب نمی کند
ولی مردان کوچک از دیگران توقع دارند
خوشبختی توپی است که وقتی می غلتد به دنبالش می رویم و وقتی توقف می کند به آن لگد می زنیم
رسیدن به مقصدی که هرگز برای خود در نظر نگرفته ای
به همان اندازه دشوار است که برگشتن از جایی که هرگز نرفته ای
شاکر بودن ولی آن را به زبان نیاوردن مانند آن است
که هدیه ای را برای کسی تهیه کنید ولی آن را به وی ندهید.
اینو من نباید بهت بگم ولی تو یه عیب خیلی بزرگ داری که نمی شه دوستت نداشت!
ای خدای باقر !علم نیست آنچه در نزد مردمان است.
علم آن است که مظهرش باقر العلوم است.
ما را سنگریزه ای از سلسله جبال علوم باقری عنایت کن!
شهادت حضرت امام محمد باقر( ع) تسلیت باد
گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند
گهی به خانهاش از کینه خصم برد هجوم
بسان مادر و آباء رنج دیدهی خویش
همیشه بود ز حقّ و حقوق خود محروم
به غربت علی و خاندان او سوگند
امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم
هماره قصه مظلومیاش به خاک بقیع
بود ز غربت قبرش برای ما معلوم
نظرت می رسد آن لحظه اسیرت کردند
سمّ اسبان عدو یکسره زیرت کردند
عطش آمد به سراغت
علی اصغر شده داغت
تو شفای دل زارت
همه جا فکر حسین است
به لبِ غرق به خونت
همه دم ذکر حسین است
باقر علم جهان را تو ملقب باشی
تو به یادآور هر نالهی زینب باشی
دل شیعه نگرانت
زهر کین برده توانت
کسی که بود شکافندهی تمام علوم
هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم
سر تو باد سلامت یا رسول الله
وصّی پنجم تو کشته شد، ولی مظلوم
نه طاقت است زبان را به وصف غمهایش
نه قدرت است قلم را که تا کند مرقوم
بگو به امت اسلام، این سخن (میثم)
به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم
دلم پر مى زند امشب براى حضرت باقر
که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر
ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا
کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر
بـه سر مـی پـرورانم من هوای حضرت بـاقر (ع)
بـه دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر (ع)
زعشقش جان من بر لب رسیده کس نمی دانـد
کـه نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر (ع)
یک عمر سوخت قلب تو از کینه هشام آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
تنها نه در عزاى تو چشم بشر گریست آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
اى خفته همچو گنج، به ویرانه بقیع پر مى زند کبوتر دل، در هواى تو
در را به روى امت اسلام بسته اند آن گمرهان که بى خبرند از صفاى تو
آرزوی زینبه با هزار غم و محن
که تو روز تشییع بشه بدن امام حسن
ای خدا تو مدینه غصه بی اندازه شد
بین اشک و آه بدن تشییع جنازه شد