چون قافله ی عشق رسیدند زراه
برتربت شاه دین بصد ناله و آه
زینب بسر قبر برادر می گفت
لاحول ولا قوه الا باالله
چون قافله ی عشق رسیدند زراه
برتربت شاه دین بصد ناله و آه
زینب بسر قبر برادر می گفت
لاحول ولا قوه الا باالله
من از حرم تا قتلگاه سعی و صفایی کرده ام
بعد از حسین در کربلا بالله خدایی کرده ام
آنچه مرا بی صبر کرد بزم شراب شام بود
آنجا که باشد مقتلم کنج خراب شام بود
حال و هوای کربلا در حال من پیدا بود
هر کس حسینی می شود با نام من شیدا شود
من زینبم دخت علی آئینه زهرا منم
پیغمبر پیغمبران مجموعه ی غمها منم
ای سرکه بود بار غمت بر دوشم
زود است که داغ تو کند گل پوشم
بر خطبه ی من تو گوش کردی اکنون
قرآن تو بخوان که من سراپا گوشم
زینب که نماینده بود زهرا را
بگرفته بدست رشته ی دلها را
از صبر خدائی است که با آن همه غم
شیرازه کند کتاب عاشورا را
عشق با زینب(س) تبانی کرده است
رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست عشق دلبریت، عشق او
صبر زانو می زند در پیش او
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
این ایمان و باور است که زینب را به چنان صبوری فرامیخواند و صبوری او عین علم اوست.
زمانی که فقط خود اوست و خدا و کشته ی غرقه به خونش،
دستان خود را به زیر آن پاره پاره تن میبرد و تمام وجودش غرق
در محبت و معرفت به خداوند التماس میکند:
«ربنا تقبل منا هذا القربان»
صبر زینب یک شورش بر اساس حیاتی معقول است
که همواره در بحرانیترین شرایط، بهترین جهت را برای تاریخ
و زمانه ساخته و پرداخته کرده و عالمی را درس داده است.
سردار سرسپرده جولان عشق کیست
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست
عشق است حسین و گوش بفرمان عشق کیست
روح دمیده بر تن بیجان عشق کیست
(اذن دخول در حرم یار زینب است )
منصوره نرفته سر دار زینب است
در عصر به خون نشسته ی عاشورا
سرچشمه اى از صبر خدایى زینب
ای کاش فراغتی فراهم می شد
از وسعت دردهای تو کم می شد
این بار مصیبتی که بر شانه توست
ایوب اگر داشت قدش خم می شد
نون و قلمنبی ست و ما یسترون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامتست هم الغالبون حسین
(در این قیام نقطه پرگار زینب است )
سرشارترین شعر خدایی؛ زینب
اسطورۀ طاقت و حیایی؛ زینب
تو زینت نقطههای بسمالله وُ
تفسیر فصیح کربلایی؛ زینب
سر قافله شام بلایى زینب
تو شیر زن کرب و بلایى زینب
عشق اگر عشق است عشق زینب است
صبح ازل طلیعه ایّام زینب است
پاینده تا به شام ابد نام زینب است
در راه دین لباس شهامت چو دوختند
زیبنده آن لباس بر اندام زینب است
سوگند بر شکوه دل مرتضاییاش
بر جلوههای حیدریاش مجتباییاش
سوگند بر تقدس کرب و بلاییاش
بر ریشههای چادر سبز خداییاش
سوگند بر نماز شب کبریاییاش
تا روز حشر کعبه ایثار زینب است
آسمان عشق را یک کوکب است
گرچه میدانم به نیش طعنه سنگم می زنید
باز می گویم خدا هم مبتلای زینب (س) است
آه از نماز شب نشسته و قامت نا گهان خمیده ! آه از موی سپید یک شبه !…آه از دل زینب !
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
عشق با زینب(س) تبانی کرده است
رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست عشق دلبریت، عشق او
صبر زانو می زند در پیش او
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو عرش خدا را قائمه
یک محمد یک علی یک فاطمه
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
شیعه می پژمرد اگر زینب نبود
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد