سال ها برای برابری زنان و مردان تلاش کردیم
و بالاخره توانستیم حق مش کردن مو، سوراخ کردن گوش و برداشتن ابرو را
به آقایان تقدیم کنیم!
سال ها برای برابری زنان و مردان تلاش کردیم
و بالاخره توانستیم حق مش کردن مو، سوراخ کردن گوش و برداشتن ابرو را
به آقایان تقدیم کنیم!
“مسلمان نیست کسی که روی مودم وایرلسش پسورد میگذار،
در حالی که همسایهاش شب بدون اینترنت میخوابد!
تو صمیمى تر از آنى که دلم مى پنداشت
دل تو با همه ى آینه ها نسبت داشت
تو همان ساده دل و یار نجیبى که خدا
در میان دل پاکت صدف آینه کاشت.
امشب بازهم پستچی پیرمحله ما نیومد ، یا باید خونمون رو عوض کنم یا پستچی رو
توکه هر روز برایم نامه مینویسی مگه نه؟
توهم ای خوب من این نکته به تکراربگو!
این دلاویزترین شعرجهان راهمه وقت،نه به یک باروبه ده بار،که صدباربگو!
(دوستم داری؟)را از من بسیاربپرس!(دوستت دارم)رابامن بسیاربگو!
به اندازه گریه گنجشک دوستت دارم
فکر نکن کمه.
گنجشک وقتى گریه میکنه میمیره . . .
…____Π__
./Φ\_______\
|_Π_|__ ΓΠ_|
مشترک گرامی:
شما بدلیل معرفت زیاد صاحب یک خانه ویلایی درقلب من شدید !
*ایراندل*
پسره میاد وسط سالن دانشگاه و داد میزنه :
شلوارمو در بیارم ؟؟؟!!!
همه پسر ها گفتن : دربیـار در بیــار !!!
دختر ها هم زیر چشمی نگاه می کردن …
یه دفعه دستشو کرد تو ساکش و شلوار ورزشیشو در اورد…!
طریقه ی سپری شدن روزهای هفته :
شنبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
یکـــشنبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
دوشنبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
ســه شنبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چهارشنبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
پنجشنبه . جمعه
مصارف جعبه یکبار مصرف پنیر :
۱- خود پنیر
۲- قالب یخ
۳- جا قرصی
۴- جامدادی
۵ – جا ادویه
۶ – پیمونه برنج
۷ – نگهداری رب
۸ – نگهداری پیاز داغ
۹ – جا صابونی
۱۰ – کاسه حمام
۱۱ – تفاله گیر ظرف شویی
۱۲ – تحویل به بازیافت
دیشب یه پشه نیشم زد. پاشدم دنبالش کردم . بالاخره گوشه اطاق خفتش کردم !
اومدم بکشمش ! یهوگفت : بابا !!
راست میگفت : من باباش بودم !
آخه خون من تو رگهاش بود !
تا صبح تو بغل هم گریه کردیم !
( برگی از رمان بنده خدا ! )
سه جادوگر به سه ساعت سواچ نگاه میکنند؛
کدام جادوگر به کدام ساعت نگاه میکند؟
.
.
.
حالا به انگلیسی ترجمه کن
.
.
.
.
.
Three witches watch three Swatch watches
Which witch watch which Swatchwatch
پسر در حال دویدن...
زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه ؟؟؟؟؟؟؟؟چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی ؟؟؟؟؟، پاشو ؟؟؟؟! (شپلخخخخخ "صدای پس گردنی")
یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!
دختر در حال راه رفتن...
دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای...
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟
یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین
قلب مهربانت مثلثی را می ماند در دریای عشق ، مرا در خود کشیدی برمودای من !!!
(سپندار مذگان مبارک)
اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی . اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی.
اگه شمع بودی روشن ترین بودی و تا زمانی که دوست منی عزیز ترینی
سپندار مذگان مبارک
امیدوارم خرس زیبایی ها همیشه تو غار چشمات خونه کنه
سپندار مذگان مبارک عزیزم
عشق شاید زود تو را عاشق و دلتنگ کند اما هرگز تو را سیر نمی کند.
روز سپندار مذگان مبارک
مهم نیست ولنتاین یا سپندار مذگان
هر دوبهانه اند برای اینکه به تو بگویم
.
.
.
.
بی بهانه دوستت دارم
می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟
چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی
اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی .
سپندار مذگان مبارک
عشق من تو باش نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم.
تو باش تا در دنیای بزرگ تنهاییم تنها ترین باشی .
سپندار مذگان مبارک
واسه روز سپندار مذگان دوتا ستاره تقدیمت می کنمیه
ستاره پر بوسه که دلم بی تو نپوسهیه ستاره پر امید واسه هر کی تو رو دید
سپندار مذگان مبارک
کوتاه ترین فاصله برای دوست داشتن ، فقط یک لبخنده
ولی تو نیشتو ببند !
چون من بدون لبخند هم دوست دارم !
وقتی پیر میشی ، ممکنه موهاتو از دست بدی یا امکان داره
دندون هات خراب بشه و از دست بره ، ولی زیبائیت رو از دست نمیدی
چون آدم چیزی رو که نداره ، هیچوقت از دست نمیده !!!
در زندگیش بینهایت زحمت کشیده بود و بینهایت هم پیشرفت کرده بود... اما هنوز ناراضی بود...
حق هم داشت... تقدیر، سرنوشت او را از منفی بینهایت کلید زده بود...
هی با کله میخورد به دری که خدا اونو بسته بود. گریه میکرد، بیتابی میکرد، دعا میکرد...
اما انگار هیچ فایدهای نداشت... فکر میکرد خدا صدای اونو نمیشنوه...
ناگهان چشمش به در دیگری افتاد که خداوند از روی رحمتش گشوده بود...
سالها بعد حکمت اون در بسته رو هم فهمید...
ته دل هرکس یه آرزوی بزرگ بود که در عین سادگی هرگز برآورده نشده بود...
جارو میخواست یکبار هم که شده خودشو تمیز کنه... آینه میخواست خودشو ببینه...
دوربین عکاسی آرزو داشت کسی یکبار از اون هم عکس بندازه... لغتنامه میخواست معنی خودش رو بفهمه...
چاپخانه همه تقویمها را مثل هم چاپ کرد ولی تقویم روزهای هرکس با بقیه فرق داشت...
مدادپاککن تمام شده بود... نمیدانست باید خوشحال باشد یا ناراحت...
خوشحال از پاک کردن اونهمه اشتباه یا ناراحت از زیاد بودن آنها...
صدقه
پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد . دست برد و از جیب کوچک جلیقه اش سکه ای بیرون آورد .
در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد " صدقه عمر را زیاد می کند" منصرف شد.
پیراهن خیس ابر، تن پوش من است
صد باغ تبر خورده در آغوش من است
این زندگی کبود، این تلخ بنفش
زخمی است که سالهاست بر دوش من است
روى آن شیشه تبدار تو را "ها" کردم
اسم زیباى تو را با نفسم جا کردم
شیشه بدجور دلش ابرى و بارانى شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیباى تورا سیر تماشا کردم
ای معنی انتظار، یک لحظه بایست
دیوانه شدم به خاطرت، کافی نیست؟
برگرد و نگاهم کن و یک جمله بگو
تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست؟
ساده لباس بپوش، ساده راه برو
اما در برخورد با دیگران ساده نباش
زیرا سادگی ات رانشانه میگیرند
برای درهم شکستن غرورت . . .
آنچه رخ داده است را باید پذیرفت
اما آنچه رخ نداده را می توان به میل خود ساخت . . .
متاسفانه در دنیایی زندگی میکنم که
به آدم عاشق میگن کودن و احمق
ولی به آدم هفت خط میگن مرد زندگی . . .
برای کسی که رفتنی است ، راه باز کنید
ایستادن و منتظر ماندن ابلهانه ترین کار دل است . . .
حواستان باشد
شهابی که از زندگیتان میگذرد ، ممکنه فقط یه کرم شبتاب بزرگ باشد . . .
همیشه یادمون باشه که نگفته ها رو میتونیم بگیم
اما گفته ها رو نمى تونیم پس بگیریم . . .
بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟
پاهایم را که درون آب می زنم، ماهی ها جمع می شوند
شاید این ها هم فهمیده اند / عمری “طعمه روزگار”بوده ام . . .
شاید با هم بودن سخت تکرار شود
اما به یاد هم بودن را هر لحظه میتوان تکرار کرد . . . .
امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری ، که آدم نه خودش میداند دردش چیست
و نه هیچ کس دیگر ، فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود ، دلش آغوش گرم میخواهد .