بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۲۱۰ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

طعم ِ خیس ِ اندوه و اتفاق ِ افتاده

یک … آه ! … خداحافظ یک فاجعه ی ساده

خالی شدم از رویا ، حسی منو از من برد

یه سایه شبیه من ، پشت پنجره پژمرد


برو باشد ولی من هم خدا و عالمی دارم ، من از دنیا گله مندم که از مهر تو کم دارم ، ببین یک خواهشی دارم مرا در خود کمی حل کن ، نگو رفتم خداحافظ کمی دیگر معطل کن .


شرر زدی جگرم ، نازنین خداحافظ

شکست بال و پرم ، نازنین خداحافظ

دوان به سوی توبودم ، که از جفا تیری

زد عشق بر کمرم ، نازنین خداحافظ


آمدی چه زیبا ، گفتم دوستت دارم چه صادقانه ، پذیرفتی چه فریبنده ، نیازمندت شدم چه حقیرانه ، به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی چه ناجوانمردانه ،

واژه غریب خداحافظ به میان آمد چه بی رحمانه ، و من سوختم چه عاشقانه.



ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ


هنوز نیامده ای خداحافظ ؟ تقصیر تو نیست ، همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت نه دست که دل تکان می دهم.


واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ، اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار


چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!


اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی ، اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی ، اگه ستاره بودی روشن ترین بودی و تا زمانی که دوست منی عزیز ترینی .

روز تولدت مبارک . . . عزیزم




الهی همیشه مثل چراغ راهنمایی باشی .
لپت همیشه قرمز
روی دشمنات زرد
دلت همیشه سبز
تولدت مبارک


 عشق یعنی چون خورشید تابیدن بر شب های دوست
و چون برف ذوب شدن به غم های دوست
دوست خوبم تولدت مبارک


گاو و الاغ و اردک ، کبریت و گاز و فندک ، جوجه و مرغ و لک لک ، تولدت مبارک


آسمان با وسعتش تقدیم تو
رقص ماهی های دریا مال تو
هرچه دارم از تو دارم مهربان
زندگیم امروز و فردا مال تو
تولدت مبارک


کوله بارم بر دوش سفرى مى‎ ‎باید،سفرى تاته تنهایى محض

هرکجا لرزیدى،از سفر ترسیدى ، فقط آهسته بگو: من خدا را دارم!


میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی

 میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی

 میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی

میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی

همه این میخوانمت ها و میدانمت ها بهانه ای هست

تا بگویم خدایا دوستت دارم ، من خدا را دارم!


عمری به جز بیهوده گفتن سر نکردیم / تقویمها گفتند و ما باور نکردیم

دل در تب لبیک تاول زد ولی ما / لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم

اللهم لبیک


چاره ی ما ساز که بی یاوریم / گر تو برانی به که روی آوریم؟

پیش تو گر بی سر و پا آمدیم / هم به امید تو ، خدا آمدیم . . .


خدایا مرا ببخش

بابت هر آنچه کردم و نباید

و هر آنچه نکردم و باید . . .


چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . . .


تو تکراری ترین ” حضور ” روزگار منی

و من عجیب ؛ به آغوش تو

از آن سوی فاصله ها

خو گرفته ام . . .



ما که از ترس خدا او را عبادت می کنیم / بر تعصب های خود یک عمر عادت می کنیم

هر نمازی با خودش تجدید بیعت کرده و / ساعتی دیگر به او راحت  خیانت می کنیم

ما که مغروریم ازاینکه مسلمان زاده ایم / با طلبکاری ، تقاضای شفاعت می کنیم


معبودا

به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند . . .


خدای من خداییست که دست گیر است نه مچ گیر!

دستم را میگیرد همان طور که هستم!

بدون پیش شرط

همین و بس . . .



ای خدایا از بَرِ هر حکمتت ، حکمت درست

لیک , دل از بر تنها شدن حکمت نَجُست . . .


ای آنکه طلبکار خدائی، به خودآ / از خود بطلب، کز تو، خدا نیست جدا

اول به خودآ، چون به خودآئی، به خدا / اقرار نمایی، به خدائی خدا . . .


خدایا

من بی تو دمی قرار نتوانم کرد

احسان ترا شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زبان شود هر مویی

یک شکر تو از هزار نتوانم کرد . . .


خداوندا، خداوندا

قرارم باش و یارم باش

جهان تاریکی محض است

می‌ترسم

کنارم باش...


چه بسیار نعمت های خداوند که تنها در رگی خانه گزیده اند.



روزی روزگاری خدا ما را آفرید ، تا آدم باشیم

قصه ما به سر رسید . خدا به خواستش نرسید . . .


من گرچه سیه روی و بدم یا الله

از درگه خود مکن ردم یا الله

گفتم که من و این همه عصیان چه کنم؟

گفتی که بیا من آمدم یا الله . . .


خداوندا

برای همسایه که نان مرا ربود، نان

برای عزیزانی که قلب مرا شکستند، مهربانی

برای کسانی که روح مرا آزردند، بخشش

و برای خویشتن خویش ، آگاهی و عشق می طلبم . . .


الله تویی و ز دلم آگاه تویی  / درمانده منم دلیل هرراه تویی

گرمورچه ای دم زند اندر ته چاه  / آگه زِ دَمِ مورچه و چاه تویی . . .


هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز

تو از کرم به من آغوش خویش کردی باز

به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم

که می‌کشی تو ز عبد فراری خود ناز . . .


من امشب از فراق یار میگریم بسان عاشقان زار میگریم ، رفیق نیمه راه شد یار دیرینم ، دلم افسرده است بسیار میگریم.


ای کاش گذر زمان در دستانم بود: آنوقت لحظه های با تو بودن را آنقدر طولانی میکردم که برای بی تو بودن دیگر وقتی نمیماند.


از آبشار پرسیدم کیستی ؟ گفت اشک کوه ، گفتم از چه می نالی؟ گفت از جدایی دوست!


حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد ، عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد ، گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی ، یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد.


انگار ملائک تو را میان بوسه هایی که برای خدا فرستادم دزدیدند. عطر برگ های لیمو ، درخت توت ، کنار گارم زنگی و زیتون و میوه های کال درخت انبه باغ ها را چه زود به فراموشی سپردی؟!
چگونه توانستی آن همه خاطره را در یک لحظه تمام کنی.
همه را می بینم اما جزء تو که خاطره ای شدی ماندگار برای قلب هایی که منتظرت هستند.
گناه آسمانی که تورا به آغوش کشید و باخود برد را هرگز نخواهیم بخشید تو میان بودنت و یادت ، یادت را برایمان گذاشتی و بودنت را افسانه ساختی.



روز مرگم اشک را پیدا کنید، روی قلبم عشق را پیدا کنید

روز مرگم خاک را باور کنید روی قبرم لاله را پرپر کنید

خانه را وقف نیلوفر کنید پیکرم را غرق در شبنم کنید

روز مرگم دوست را دعوت کنید، بعد مرگم خنده را سر کنید

رفتنم را ای دوستان باور کنید.



در حسرت موجم ، باران کفافم نیست

درمان درد من ، باران ِ نم نم نیست . . .


اگر میدونستی چقدر دوستت دارم

برای اومدنت بارون رو بهانه نمیکردی

رنگین کمان من


مثل باران چشمهایت دیدنی است /٬ شهر خاموش نگاهت دیدنیست

زندگانی معنی لبخند توست / خنده هایت بی نهایت دیدنیست . . .


بغضهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد

صدای خسته ی قلب من است که از چشمان آسمان بیرون میریزد . . .


نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد

ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم

به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم . . .


همچون باران باش ، رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن . . .


پنجره ی باران خورده ات را باز کن

چند سطر پس از باران

چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده

دلم برایت تنگ است


باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم:

من تنها نیستم , تنها منتظرم


چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است

مثل همین باران بی سوال

که هی می بارد

که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!


کاش وقتی آسمان بارانی است ، چشم را با اشک باران تر کنیم

کاش وقتی که تنها میشویم ، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم . . .


یادمون باشه که روی شیشه دلمون حک کنیم که دوستی و انسانیت تاریخ مصرف نداره ...

و جایی در گوشه ی ذهنمون به یاد داشته باشیم که انسانیت مساوی دوستی و دوستی با خلق خدا مساوی انسانیت است ...