باتو بودن همیشه پرمعناست / بی تو روحم گرفته و تنهاست / باتو یک کاسه آب یک دریاست / بی تو دردم به وسعت صحراست
باتو بودن همیشه پرمعناست / بی تو روحم گرفته و تنهاست / باتو یک کاسه آب یک دریاست / بی تو دردم به وسعت صحراست
غربت آن نیست که تنها باشی ، فارغ از فتنه فردا باشی ، غربت آن است که چون قطره ی آب در پی دریا باشی. غربت آن است که مثل من و دل در میان همه کس یکه و تنها باشی.
سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست / گر در این خلوت بمیرم هیچ کس آگاه نیست / من دراین دنیا به جز سایه ندارم همدمی / این رفیق نیمه راه هم گاه هست و گاه نیست.
عاشقی با قلب من بیگانه شد / خنده از لب رفت و یک افسانه شد / حس و حالی بعد عشق آمد پدید / بعد آنشب زندگی غمخانه شد.
یادته روز اول بهت گفتم میخوام با یه دروغ بزرگ حرفامو شروع کنم؟ تو اخم کردی ، گفتم : دوستت نداااااارم! بعد هردو تامون زدیم زیر خنده …
اما دیروز گفتی که میخوای با یه دروغ بزرگ خداحافظی کنی و بعد فریاد زدی : دوستت دارم!!
هر دومون بغض کردیم و تو رفتی برای همیشه.
ما پیغام دوست داشتنمان را با دود آتش به هم میرسانیم، نمیدانم آن سو برای تو تکه چوبی هست یا نه؟ من اینجا جنگلی را به آتش کشیدم…!
مدتی میگذرد از تو ندارم خبری ،چه کنم ناله من هیچ ندارد اثری، شب وروز از غم تو پریشان حالم، نه نشانی ز تو آمد نه پیامی جانم.
من همان برگم که بر روی درخت / لرزم از برد چنین پاییز سخت
در نهایت باید افتاد و گریست / به درخت گفت خداحافظ و رفت . .
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند / بلبل شوقم هوای نغمهخوانی میکند
همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست / طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند . . .
کم طاقتی عادت آن روزهایت بود این روزها برای گرفتن خبری از من عجیب صبور شده ای!
روزی فیلی زخمی شد و او را برای جراجی به اتاق عمل بردند ، پس از عمل ، دکتر از اتاق خارج شد و با تعجب دید که مورچه ای جلوی در اتاق قدم می زند ،
دکتر جلو رفت و پرسید : این جا چه می خواهی؟ مورچه جواب داد : آقای دکتر! این مجروح دوست من است ، آمده ام که اگر لازم شد برای آقا فیله خون بدهم.
فیلی و مورچه ای در زمستانی با هم ازدواج کردند وقتی از باشگاه بیرون آمدند فیل جلو راه می رفت و مورچه به دنبال او پا جای پای فیل می گذاشت.
به برفها که رسیدند همین طور که مورچه می رفت افتاد توی جا پای فیل و فریاد زد : آه ! بسوزد پدر عشق! افتادم تو دام عاشقی..
دایناسور به دوست دخترش میگه بیا بریم سینما دوست دختره میگه نمیام میگه بریم رستوران میگه نه میگه بریم خونه ی من میگه نه
بهش میگه همین کارها رو کردی که نسلمون منقرض شد!
یه دکتری رفته بوده یکی از دهات و بهشون اصول بهداشت و نظافت رو یاد می داده. اتفاقأ همون موقع یه گربه ای داشته پشتشو می لیسیده و خودشو تمیز می کرده.
جناب دکتروسط سخنرانی میگه: مثلأ نگاه کنید، حتی این گربه که حیوونه و عقلش نمی رسه هم داره خودشو تمیز می کنه.
یهو یکی از دهاتیها از وسط جمع بلند می شه میگه: آقای دکتر، نه فکرکنی عقلمان نمی رسد ها، زبانمان نمی رسد.
گرگه بعد از کلی جستجو آی دی شنگول و منگول رو گیر میاره ، بعد از چت کردن باهاشون قرار میزاره. وقتی می ره سر قرار می بینه چوپان دروغگو اومده!
اگه حیوونا قرار بود شغلی انتخاب کنن،
حتما وال ملوان، گورخر زندانی، لک لک شالی کار، دارکوب نجار، زنبورعسل قناد، بلبل خواننده، کرم ابریشم بافنده، میمون بندباز و کبوتر پستچی می شدند.
یک روز یک گنجشک با یک موتوری تصادف می کند و بی هوش می شود. وقتی به هوش می آید، می بیند در قفس است. می زند توی سرش و می گوید: «بیچاره شدم، موتوریه مرد.
قورباغه وزنبور با هم ازدواج میکنند قورباغه میگه قوقوقوقوقوقوربونت برم زنبور میگه وظ وظ وظ وظ وظ وظ وظیفته...
آدمی را امتحان به کردار باید کرد نه به گفتار ،چه بیشتر مردم زشت کردار و نیکو گفتارند.
زننده ترین حیواناتی که من تا کنون دیده ام چاپلوسانند، آنها از دوست داشتن سر در نمی آورند و فقط تقلید عاشق شدن را می کنند.
مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم می ریزند و از آنها غولی به وجود می آورند که نامش تقدیر است.
یک فرد باهوش یک مشکل را حل میکند اما یک فرد خردمند از رودررو شدن با آن دوری میکند.
وقتی تنهائیم، دنبال دوست میگردیم. پیدایش که کردیم، دنبال عیبهایش میگردیم. وقتی که از دست دادیمش، دنبال خاطراتش میگردیم، و همچنان تنها میمانیم.
هیچ چیز آسانتر از قلب نمیشکند.
چنانچه تعداد دشمنانتان بیشتر از دوستانتان است ، بدانید مشکل در وجود خود شماست.
اگر باطل را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.
راستگویى تو را نجات مى دهد گرچه از آن بیمناک باشى ، و دروغ تو را هلاک مى سازد گرچه از آن احساس ایمنى کنى.
آن کس که میگرید فقط یک درد دارد و به خاطر آن یک درد میگرید،اما آنکه میخندد هزار درد دارد و نمیداند برای کدام درد بگرید و میخندد.
التماس به خدا جرأت است . اگر برآورده شود ، رحمت است ، اگر برآورده نشود ، حکمت است . التماس به انسان خفت است . اگر برآورده شود ، منت است ، اگر برآورده نشود ، ذلت است
تو ویترین زندگی به عروسکی نگاه نکن که مال تو نیست ، چون
اون فقط وسوسه ات میکنه تا اونی رو که داری از دست بدی .
یه مرد احمق به یه زن میگه ساکت باش اما یک مرد دانا به یه زن میگه نمی دونی وقتی لبهات بسته اند چقدر خوشکل میشی.
به غیر از خدا، به هر آنچه امید داشته باشی، خدا از همان چیز ناامیدت می کند.
نبردهای زندگی همیشه به نفع قویترین ها پایان نمی پذیرد بلکه دیر یا زود برد با آن کسی است که بردن را باور دارد…