نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت ، باز آواره ی تنهایی چاهم بکنی!
دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم.
کوروش گفت لیاقت شما برادرمن است که ازمن زیباتر است و پشت شما ایستاده.
دخترک برگشت ودید کسی نیست.کوروش گفت:
اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی.
عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست /تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست /
عاشقی مقدور هر عیاش نیست /غم کشیدن کار هر نقاش نیست /
پیداست من ، به شعله تو زنده ام هنوز / در سینه من ، آتش پنهان من تویی
هر صبح با طلوع تو بیدار میشوم / رمز طلسم بسته چشمان من تویی
هر چند سرنوشت من و تو دوگانگی است / تنهای من ، نهایت عرفان من تویی
شب گم شده در سیاهی چشمانت / شد رود ستاره راهی چشمانت
قربان نگاه تو که اقیانوسی / افتاده به تور ماهی چشمانت
می دانی چند بار از فکر من گذشته ای ؟
فقط یک بار ! چون دیگر هرگز از خیالم نرفته ای !
بیا تا باورت گردد که بی تو کمتر از خاکم / ولی با تو به افلاکم
بیا با آرزوهایم بسازم خانه ای در دل / سراغم را نمی گیری مگر بیگانه ای با دل ؟
به که پیغام دهم ؟
به شباهنگ که شب مانده به راه ؟ یا به انبوه کلاغان سیاه ؟
به پرستو که سفر میکند از سردی فصل ؟ یا به مرغان نکوچیده شهر ؟
به که پیغام دهم که به یادت هستم ؟
همدم گل گشته ام ، همبستر خاکم مکن / قطره قطره می چکم ، از چشم خود پاکم مکن !
غم اگر سیرم کند ، غصه اگر پیرم کند ، دست بزرگ آسمون اگر زمین گیرم کند !
بازم میگم دوست دارم !
با چرخش روزگار هم درگیرم / انگار گره خورده به تو تقدیرم
من شاعر حرف های این دل هستم / یادت نرود ! بدون تو می میرم
سخت است که دور از رخ دلدار بمیرم / از حسرت گل در صف گلزار بمیرم
درد است مرا کز غم هجران تو دلبر / باشی تو طبیب و من بیمار بمیرم
یه شبی وقتی که خوابی ، چشاتو به خواب سپردی /
خودم دلتو میدزدم ، به جای دلی که بردی !
ماندن به پای کسی که دوستش داری ، قشنگ ترین اسارت زندگی است !
تا آخر عمر اسیرتم !
نمی دانست معنای خطر را / به باد آشنایی ، داد سر را
ندیدی بوسه باران کرد با شوق / درخت عشق ، لب های تبر را ؟
گر دلی دارم بدان در دست توست
گر تنی دارم بدان سر مست توست
گر دلم را بشکنی باز هم چه سود
کین دل ساده من پیوست توست.
عشق تو همچون افقی بی انتهاست
قلب من خالی ز هر رنگ و ریاست
زندگی با آرزو ها روبروست
با تو بودن از برایم آرزوست.
نمی خواهم بجز من دوست دار دیگری باشی
نمی خواهم برای لحظه ای حتی به فکر دیگری باشی
نمی خواهم صفای خنده ات را دیگری بیند
نمی خواهم کسی نامش به لبهای تو بنشیند
نمی خواهم به غیرازمن بگیرد دست تودستی
نمی خواهم کسی یارت شود در راه این هستی
نگاهی کردی و از خود نگرانم کردی
نگران ، پیش نگاه دگرانم کردی
من نظر باز نبودم ، تو به یک چشم زدن
در چراگاه نظر ، چشم چرانم کردی
این ساحل خسته را تو پیدا کردی
این موج نشسته را تو برپا کردی
من خامُش و خسته خفته بودم ای عشق
مرداب دل مرا تو دریا کردی . . .
گاهی حس کردن یک آغوش ، فقط لمس پوست با دست نیست ..
گاهی حس می کنی ، جسمش را ..
به شرطی که با قلب لمس کنی نه با دست ......
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود
شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق می شود.
سرم را شاید بتوانند گرم کنند دیگران
اما وقتی تو نیستی
هیچ کس نیست دلم را گرم کند.
گر توانی ای صبا بگذر شبی در کوی او / ور دلت خواهد ببر از ما پیامی سوی او
گر دلم را بینی آنجا گو حرامت باد وصل / من چنین محروم و تو پیوسته همزانوی او
کاش بتوانیم آن صیاد خوش قلبی باشیم که با تور محبت بهترین ها را صید می کند :
قلب ها را...
آخرش حرف خودم شد ، اومدی شدی نگارم / عطر موهای تو پیچید تو تموم روزگارم
تورو از خدا میخواستم توی تک تک دعاهام / اومدی گفتی می مونی تو تموم آرزوهام.
بگویم و بدانی یا نگویم و میدانی ، فاصله دورت نمیکند ،
وقتی در خوبترین جای اندیشه ام جا داری ، جایی که دست هیچکس به تو نمیرسد . . .
بیا تا من و تو جانانه باشیم / یکی شمع و یکی پروانه باشیم
به پای سایه های گل نشینیم / دعا بر هم کنیم تا زنده باشیم . . .
تو را به رخ تمام شقایق ها میکشم و میگویم :
تا گل من هست زندگی باید کرد . . . !
کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود / توی بازار صداقت کمی ارزانی بود
کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم / مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود . . .
وقتی برای موندنـت “فاصله ها” حَریص می شن
واسه یه لحظه بودنت ” ثانیه ها ” عــزیز می شن . . .
دستانت ، حلقه میزنند به دور کمرم
این تنها <پــرانتـز> دوست داشتنیه زندگیه من است . . .
گفته اند: روز محشر با کسی که دوستش داری محشور خواهی شد!
یعنی ما با هم! چقدر برای تموم شدن دنیا بی تابم........
عمر من در عشق خوبان سر رسید / موی من از عشق خوبان شد سفید
صد من چون از کبوتر خانگیست / ناز کردن بر من از دیوانگیست
من چه دارم از تو پنهانش کنم ؟ / جان تقاضا کن که قربانت کنم.
دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه … غـــــریبه !
این درد مشترک من و توست که گاهی نمی توانیم در چشمهای یکد یگــرنگــــاه کنیم.