بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۶۰۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اس م اس» ثبت شده است

تو قشنگترین گل دنیایی صبر کن
پرچم کمک داور بالاست قبول نیست افسایدی!


هر جا سخن از اعتماد است من هر هر می خندم!


دوست دارم امشب بپرم روت و تا صبح همه جاتو بخورم!
.
.
.
ارادتمند شما پشه!


خیلی وقته که کسی خر نشده
واسه تو کسی ، دلش تنگ نشده


عجب دوره زمونه ای شده که به خاطر حفظ رفاقتت
باید خیلی از حرفارو توی دلت نگه داری
تا حداقل کسی رو داشته باشی که بهش بگی رفیق
مگه نه رفیق … !؟


نرو پایین سر کاریه
.
.
.
نرو
.
.
.
نرو
.
.
.
سلام، آفرین که به حرف شیطون گوش نکردی ، من این پایین منتظرت بودم.
می‌خواستم بگم : مسواک بزن همیشه تا دندونات تمیز شه!


برای من یه فرشته بودی اما هیچ وقت منو دوست نداشتی
و همیشه با رقیب های من پرواز کردی
خدا را شکر تازه فهمیدم تو عزرائیلی


# این علامت حاکم بزرگه . . .
لازم نیست احترام بذاری تو از خودمونی
.
.
.
زمبه !!


جهت ترویج فرهنگ اشتغال زایی ، هم اکنون شما به سرکار رفتید!


پنج حقیقت مهم زندگی:
۱. با زبونت نمی تونی همه دندوناتو لمس کنی. . .
۲.اونقدر احمقی که الان داری این کارو امتحان میکنی. . .
۳.الان نیشت بازه. . .
۴.اونقدر خری که بازم داری میخندی. . .
۵.تو فکر اینی که اینو برای یکی احمق تر از خودت بفرستی!


سلام خوبی؟ یه کار تو مرغداری برات پیدا کردم .
کار سختی نیست فقط وقتی مرغها رو سر میبرن باید جوجه ها رو دلداری بدی!


خیلی بی فرهنگی و بی شعوری
.
.
.
در جامعه امروز بیداد می کنه!


یک حقیقت زندگی:
هر چقدر به دیگران کمک کنی چند برابرش از جایی که فکرشو نمکنی
بهت کمک میشه میگی نه؟ شماره حساب منو یادداشت کن……….


خرسها با یه ظرف عسل خر میشن… اسبها با چند حبه قند… طوطی با تخمه…
سگ با استخوان …مرد با زن زیبا …زنا با یکم تعریف … راستی برات موز خریدما



شنیدم آبروریزی کردی ، رفتی توی آسانسور گفتی به سلامتی آقای راننده صلوات !


اگه کسی دستهات رو گرفت و قلبت لرزید، عجله نکن…
شاید بابا برقی باشه!


امروز جمعه است ، گفتیم یادی از اموات کنیم
.
.
.
چطوری جنازه ؟!!


و بر آمد بهاری دیگر
مست و زیبا و فریبا ، چون دوست
سبدی پیدا کن ،
پر کن از سوسن و سنبل که نکوست
همره باد بهاری بفرست :
پیک نوروزی و شادی بر دوست !



و بر آمد بهاری دیگر
مست و زیبا و فریبا ، چون دوست
سبدی پیدا کن ،
پر کن از سوسن و سنبل که نکوست
همره باد بهاری بفرست :
پیک نوروزی و شادی بر دوست !


باز کن پنجره را که بهاران آمد که شکفته گل سرخ به گلستان آمد


بنگر به رستاخیز طبیعت که چه زیباست .
و هر سال رستاخیزی دیگر را تجربه می کنیم
و چه زیباتر رستاخیز انسان در این عصر آهن وتباهی



با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،
 برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی
دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد


دستان پرنوازش بهار ، طبیعت خفته را از خواب بیدار می سازد، و زمین و درخت رازهای رنگارنگ
 و عطرآگین خویش را نثار نگاه ما می کنند. در سال جدید خورشیدی، سبزی ،
شادی ، کامیابی، بهره وری، اثربخشی فعالیتها و بهروزیتان را از درگاه ایزد منان آرزومندم


بوی باران ; بوی سبزه ; بوی خاک
شاخه های شسته ; باران خورده ; پاک
آسمان آبی و ابر سفید , برگهای سبز بید
عطر نرگس , رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار


بهار یک نقطه دارد نقطه آغاز بهار زندگیتان بی انتها باد


از بهار پرسیدم عشق یعنی چه ؟گفت: تازه شکفته ام هنوز نمی دانم.


افسردگی و سردی زمستان، محصول"کج" ایستادن خورشید است.
تنها با " راستیِ" اوست که بهار می رسد.



هیچکس، هیچ فصلی را بر بهار ترجیح نمی دهد.
بهار فصل رهایی از "خاک" است.بیایید همه ی فصل ها بهاری بمانیم.



چند روز دیگه بهار میاد و همه‌چیز رو تازه می‌کنه، سال رو، ماه رو،
روزها رو، هوا رو، طبیعت رو، ولی فقط یک چیز کهنه میشه که به
همه اون تاز‌گی می‌ارزه، «دوستیمون»!


عشق یعنی آن نخستین حرفها  عشق یعنی در میان برفها
عشق یعنی یاد آن روز نخست عشق یعنی هر چه در آن یاد توست


اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه ، برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید


برف آمد و پاییز فراموشت شد . آن گریه ی یک ریز فراموشت شد
 انگار نه انگار که با هم بودیم . چه زود همه چیز فراموشت شد


و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
 چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟


وقتی بهت گفتم : دلتنگ تو هستم ، به شانه ام زدی تا دلتنگیم را تکانده باشی !
 به چه دلخوش کرده ای ؟ تکاندن برف از شانه آدم برفی ؟


داره برف میاد  به اسمون نگاه کن هروقت برف سیاه  بارید بهم خبر بده  ،
 اون موقع من دیگه دوستت نخواهم داشت


دارد برف می آید در گوش دانه های برف  نام تو را  زمزمه خواهم کرد
 تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند


سوزی که برف داره ، بارون نداره  معرفتی که تو داری ، هیچ کــس نداره ! 


به که گویم که تو منزلگه چشمان منی  به که گویم که تو گرمای دستان منی
 گرچه پاییز نشد همدم و همسایه ی من به که گویم که تو باران زمستان منی


دعا میکنم غرق باران شوی چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
دعا میکنم در زمستان عشق بهاری ترین فصل ایمان شوی



برف نو! برف نو! سلام، سلام بنشین، خوش نشسته‌ای بر بام
پاکی آوردی ای امید سپید همه آلودگی‌ست این ایام




دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است


کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده
باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست
به نامردانی چون تو دیگر دل نخواهم بست


نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درامدی.

نفرین بر آن مرامی که اینگونه  به اعتمادم خیانت کرد
نمیبخشمت


من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مکن / هرچه می خواهی بکن محتاج نامردان مکن!


من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با منت و خواری پی شبنم نمیگردم . . .



ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر نا مردیت را خنجری از پشت در قلبم فرو رفت پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود


به نامردی نامردان قسم خوردم
که نامردی کنم در حق نامردان
 آهای رفیق نامرد یه روز میشی پشیمون
پشیمونی چه سودت وقتی بمونی دلخون


چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار نامردیش
همه وجودت له شده ....


زبیم و رنج نامردی دگر دردی نمیبینم
مزن لاف مروت را که من مردی نمیبینم
منم آن چوب سرگردان به ساحل میرسم زیرا
درون موج دریاها عقب گردی نمیبینم


به نامردمان مهر کردم بسی
نچیدم گل مردمی از کسی
بسا کس که از پا در افتاده بود
سراسر توان را زکف داده بود
به حیلت گری خنجر از پشت زد
بخونم ز نامردی انگشت زد