بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۶۰۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اس م اس» ثبت شده است

|^^^^^|
|^^^^^^^^^|
[***********]

تولد تولد تولدت مبارک

مبارک مبارک تولدت مبارک

بیا یه آرزو کن ؛بعدش شمعاتو فوت کن


منو ببخش بخاطر همه ی محبت های بیجا ، منو ببخش بخاطر همه کم محبتی هام
منو ببخش بخاطر همه ی دیدنت ها ، منو ببخش بخاطر همه ی نادیده گرفتنهات
منو ببخش بخاطر همه ی توجه کردن های بیجام ، منو ببخش بخاطر ندیدن همه ی توجه هات
منو ببخش بخاطر همه ی دوست داشتنت هام ، منو ببخش بخاطر همه ی دوست داشتنم هات


مرا ببخش که همیشه می گویم دوستت دارم / مرا ببخش اگر می بینم که نیستی و باز هم از آن چه نباید ، می گویم / مرا ببخش اگر دل داده گی ات را برای خود می خواهم /


اون منم که عاشقونه شعر چشماتو می گفتم
هنوزم خیس می شه چشمام وقتی یاد تو می افتم
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره
هنوزم می گم خدایا کاشکی برگرده دوباره


اگه راهم این روزا از تو یکم دوره ببخش
توی زندگی آدم یه وقتا مجبوره ببخش


منو ببخش که نادیده گرفتم التماس اون نگاه نگرون رو
منو ببخش که گرفتم به جای دست عاشق تو دست عشق دیگرون رو


من رو ببخش نه به خاطر اینکه من لایق بخشش هستم بلکه تو لایق آرامش هستی
من آرامش تو رو حتی به ارامش خودم نیز ترجیح میدم


گر تو را از ابلهی کردم رها ، برمن ببخش/بر سر پیمان نه بر مهر و وفا ، بر من ببخش
راه ورسم عاشقی را نا بلد چون کودکان/اشتباه و ناروا کردم خطا ، بر من ببخش


منو ببخش عزیزم که از تو می گریزم
می سوزم و خاموشم تو خودم اشک می ریزم....
منو ببخش اگه خیلی بهت بدی کردم ...


منو ببخش که درخشیدی و من چشمامو بستم
منو بخشیدی و من چشمامو بستم
تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم
که نیاوردی به روم هر جا دلت رو می شکستم


برام بمون ، بهونه باش برای دل سپرد/نزار که آرزوم بشه یه روزی بی تو مردن



اینقدر نگو : اگه ببخشم کوچک می شوم ، اگه با گذشت کردن کسی کوچک می شد ، خدا اینقدر بزرگ نبود .


منو ببخش تنهام نزار ، برای آخرین بار
تنهام نزار ، بی من نرو ، نگو خدانگهدار


عشق من با خم ابروی تو امروزی نیست / دیرگاهی ست کزین جام هلالی مستم . . .


سالها شد که رخ زرد مرا دوست ندید / بس که خون جگر از  دیده روان است مرا . . .


ناصحا، بیهوده میگویی که دل بردار از او ، من به فرمان دلم، کی دل به فرمان من است ؟


گریه کردم اشک بر داغ دلم مرحم نشد / ناله کردم ذره ای از دردهایم کم نشد
در گلستان بوی گل بسیار بوییدم ولی / از هزاران گل، گلی همچون وفا پیدا نشد . . .


دانستی اگر سوز شبانروز مرا / دامن نزدی آتش جانسوز مرا
از خنده دیروز حکایت چه کنی / بازآی و ببین گریه امروز مرا . . .


از خرابی می گذشتم، منزلم آمد به یاد
دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد  . . .


گر نخل وفا بر ندهد، چشم تری هست / تا ریشه در آب است، امید ثمری هست
آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل / در دامنش آویز که با وی خبری است . . .


قاصد که ازو به من خبر هیچ نگفت
گفتم که: تو را یار مگر هیچ نگفت؟
گفتا که: چرا، بگفتم آن گفته بگو
آهی به لب آورد و دگر هیچ نگفت . . .


دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای / از دل ما چه به جا مانده که باز آمده ای ؟
تو بی من تنگدل، من بی تو دل تنگ / جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ
فلک دوری به یاران می پذیرد / به خورشیدش بماند داغ این ننگ . . .


عـاشق شدم تو را  آخر چرا مرا  باور نمیکنی ؟!
افتاده زیر پا صد پاره دل چرا بـاور نمی کنی ؟
ای آهوی روان   انصاف کن کمی  بر زخم مرهمی!
زخمم چو لاله گشت  امّا تو بی وفا باور نمی کنی!


ای بی وفا ز داغ تو در دل شــــرر فتاد
وز دیده اشک غـــم ز محبت ثمر فتاد
جورم چنان بدل بنـــمودی که قلب من
گــردیده پاره پاره و از تن بدر فتاد


روزی که نگاهت دلم را نشانه رفت
گویی تمام غصه ها ازین خانه رفت
ماه از شبم گذشت وبی بهانه رفت
به چشمان خسته ام قسم یار بیوفا


خداحافظ ای یاد تو تار و پودم
خداحافظ ای قبله هر سجودم
خداحافظ ای گل، گل پرپر من
خداحافظ ای با بی وفا دلبر من ...


زیر سایه ات باتو
له شدم ز رسوایی
خسته ام دگر از خود
این همه شکیبایی
با دلم چه ها کردی
تو خود جفا هستی
بیوفا و نامردی
تو شروع یک دردی
تو دل مرا بردی
درغروب این قصه
در خیال من مردی
..


بی وفایی واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین ،
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها ،
هرگز تبرئه ای نیست
آنکه را که را چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد ...


خیالت تخت قلبت  قرص قرص آنچنان ضربه بی وفاییت سهمگین بود که دیگر نای حتی اعتراض هم ندارم.


بی وفا
مانده ام با دوستت دارمی
که پیش از رفتنت گفتی چه کنم
در مشت می فشارمش چون کلید صندوقچه ای
بی آن که با کسی در میان بگذارم
راز گنج گرانبهایم را



گلرخی ،دار وندارم شده است
بیوفا یار ،نگارم شده است
سوز هجران وغم غربت یار
آفت باغ وبهارم شده است


بهم بگو ای بیوفا تا کی باید تنها باشم
تا کی باید گریه کنم یا از تو بیخبر باشم


پرستوها چرا پرواز کردین ، جدایی را شما آغاز کردین ، جدای بی وفایی قهر و دوری ، همه باشند گناه آشنایی


بی وفایی کن وفایت می کنند ، با وفا باشی خیانت می کنند ، مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست ، مهربان باشی رهایت می کنند


تو که رفتی پریشون شد خیالم ، همه گفتن که من دیوونه حالم ، نمی دونن که این دیوونه در فکر شفا نیست ، که هرچی باشه اما بی وفا نیست


در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست ، ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند


من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم ، نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم ، اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست ، وفا آن است که نامت را نهانی زیر لب دارم.



کس به امید وفا ترک دل و دین مکند
که چنانم من از این کرده پشیمان که نپرس


وقتی فهمید میخوامش ، خندید و رفت
التماس رو تو چشام دید و رفت
 با تمام خوبیهام اون بی وفا
 رنگ غم تو چشام پاشید و رفت .


خدایا هر که با من آشنا شد دو روزی دید و زود از من جدا شد ، نمی دانم از اول بی وفا بود و یا نازش کشیدم بی وفا شد


میخوام بهت بگم که بی وفا بودی
رفتی عهد و قسمهامون و شکوندی
رفتی و چشم من مونده به راه تو
حالا من بی وفا ترم یا تو


آنچنان رسم وفا مرد که ترسم روزی / لیلی زنده شود یادی ز مجنون نکند


بی وفا پشت این پنجره جز
 هیچ بزرگ چیزی نیست
آنقدر ساده گذاشتی که بگریم
 که نفهمیدی سیل، توراهم برد
جز هیچ ، هیچ ندارم که بگویم
این آخرین خنده های لاغرم بود
شاید دیگر مرا نبینی !


دلم برای کسی تنگ است که افتاب صداقت را به میهمانی گل های باغ می اورد.و گیسوان بلندش را به ابها می داد

و دستهای سپیدش را به باد می بخشید

دلم برای کسی تنگ است که همچون کودک معصومی دلش برای دلم سوخت و مهربانی نثار من می کرد


به خیال کدامین آرزو ، صفای با تو بودن را از ما گرفتی ای بی وفا ؟



کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست
به  بی وفایی چون تو دیگر  هرگز اعتماد نخواهم کرد


میان دست من و تو هزار فرسنگ است 
غریب مانده دلم بی وفا دلم تنگ است
سراغ چشم ترم را چرا نمی گیری 
مگر جنس دل نازک تو از سنگ است


اتل متل دلبرک ، دلم برات زده لک ، چه با پیام چه با تک ، به یادتم بانمک


بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست ، دیگران از ساغر ساقی و ما از جام دوست…


ما زنده به عشقیم ولی عشق تب دوست ، ما طالب مرگیم ولی در طلب دوست
ما تشنه دردیم ولی از غم هجران ، درویش نگاهیم ولی با لب خندان