اگه یه خودکار داشتی اندازه یه جمله جوهر داشت چی برام می نوشتی؟
دانـایـان می کوشند خود را همرنگ محیط کنند امــا دیــوانــگان سعی میکنند محیـط را به رنــگ خـود در آورنـد.
چشم دیگران چشمی است که ما را ورشکست میکند
اگر همه بغیر از خودم کور بودند , من نه به خانه باشکوه احتیاج داشتم نه به مبل عالی .
90daraje be chap becharkhoon bad bekhoon
<3 <3
<3<3<3<3<3<3
<3 <3
<3<3<3<3<3<3
<3
<3
<3<3<3<3
<3 <3
<3 <3
<3<3<3<3
<3<3<3<3
<3
<3
<3
<3<3<3<3
<3<3<3<3<3<3
<3 <3 <3
<3 <3 <3
<3<3<3<3<3
<3
<3
<3<3<3<3<3
*.*;'.*"*,*.L*;'.
*,*.* " O *"*,*.*;
*"*,*.*;'*"*,V*.*;'
*,*.*E;'.*"**"*
ببین برات LOVE ترکوندم
بگم سلام دل میگیره
بگم علیک دل میمیره
فقط میگم دوست دارم
اینجور دل آروم میگیره . .
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی…
سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد نیز تو خاموش شوی
زیر سایه بون چشمات تو شبستون نگاهت، یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم،
بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون، میون نامهربونی تا بخویی برات میمیرم....
خواهش میکنم: بی حوصلگی هایم را ببخش، بداخلاقی هایم را فراموش کن،
بی اعتنایی هایم را جدی نگیر، در عوض من هم تو را میبخشمکه مسبب همه ی اینهایی.
دلم گرفته از آدمایی که میگن دوستت دارم اما معنیشو نمیدونن ،
از آدمایی که میخوان مال اونا باشی اما خودشون مال تو نیستند ،
از اونایی که زیر بارون برات میمیرن و وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره !
عشق امانت با ارزشی است که هر کسی تو قلبش می زاره ،
برای همینه که هر وقت بخوای عشق رو از کسی پس بگیری ، باید قلبشو بشکونی .
اونی که بیشتر عاشقه ، کمتر وفا می بینه ، اونی که کمتر وفا داره ،
بیشتر محبت می بینه ، اینه اون دنیایی که همه عاشقشن .
منو با سادگی هات تازگی کن ، خدایی کن یه لحظه بندگی کن ،
نذار از دست بره این عشق ساده ، بمیر و با من یک بار زندگی کن .
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم ، غصه معنایی ندارد تا تو می خندی برایم .
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ،
چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ،
گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ،
حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ، ما ز یاران چشم یاری داشتیم ،
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .
زندگی درک همین امروز است ، ظرف دیروز پر از بودن توست ،
شاید این خنده که امروز دریغ کردی ، آخرین فرصت همراهی ماست .
همه لرزش دست و دلم از آن بود ، که عشق پناهی گردد ، پروازی ، نه گریزگاهی گردد .
(احمد شاملو)
درفراسوهای عشق تو را دوست دارم ، در فراسوی پرده و رنگ ،
در فراسوی پیکرهایمان ، با من وعده ی دیداری بده .
(احمد شاملو)
جانم از غم تباه شد ای واه ، روزم از عشق شد سیاه سیاه ،
سوختم ، سوختم ، دریغ ، دریغ ، مگر ای شیخ عشق بود گناه ؟!
(احمد شاملو)
می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت ؟
جایی که می ری مردمی داره که می شکننت ، نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی ،
تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری ، قلب می ذارم که جا بدی ، اشک می دم که همراهیت کنه ،
و مرگ که بدونی بر می گردی پیش خودم .
(احمد شاملو)
یه دوست خوب می گفت : آدما مثل کتابن ، تا وقتی تموم نشدن جذابن ،
پس سعی کن خودتو جلوی دیگران ورق نزنی تا زود تموم نشی ،
چون وقتی تموم بشی میرن سراغ یکی دیگه .
امروز بهترین ساعتم رو شکستم ، چون لحظه های بی تو بودن را به رخم می کشید .
در اتوبان زندگی وقتی تابلوی وجود تو را می بینم ،
از سرعتم می کاهم و به درجه بنزین تحملم چشم می دوزم .
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من ؟ الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من !
دل که رنجید از کسی ، خرسند کردن مشکل است ،
شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است ، کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد ،
حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است .
از بس خوابت را دیده ام
دیگر نمی گویم “خوابم میآید”
میگویم “یـــــــارم میآید” . . .
یه قلب ساده از تو / عشق و علاقه از من
فقط و فقط تو گل باش / ریشه و ساقه از من . . .
سکوت یعنی یه حرف که رو دلمه ، یه اسم که رو لبمه ، یه شرم که تو چشامه
و یه ارزو که تو قلبمه ، سکوت یعنی .......
نه از قایق نه از قایق مینویسم ، نه از زخم شقایق مینویسم
به یاد لحظه های با تو بودن ، به یاد آن دقایق مینویسم . . .
عصری است غروب آسمان دلگیر است ، افسوس برای دل سپردن دیر است
هر بار بهانه ای گرفتیم و گذشت ، عیب از من و توست ، عشق بی تقصیر است
امشب از آن شب هایی است که ، دلم هوای آغوشت را کرده
افسوس که جز پاهای بغل کرده ام مهمان دیگری ندارم . . .
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم / بی دیدنش از دیده نیاساید چشم
ما را ز برای دیدنش باید چشم / ور دوست نبینی به چه کار آید چشم . . .
گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش / ورنه ره خود گیر و یکی راه گذر باش
هشدار که یخ تاب تب عشق ندارد / گر بسته ی قالب شده ای فکر دگر باش . . .
بعد از گذشت ِاین همه سال عاشقم هنوز
هر چند اگر نمانده مجال عاشقم هنوز
چیزی شبیه چشم تو پیدا نمی کنم
ابری ترین هوای شمال !! عاشقم هنوز
باید برای عشق دلی دست و پا کنم
نزدیک چشم تو منزلی دست و پا کنم
دارم برای مرگ دل خود نقشه میکشم
باید بگردم و قاتلی دست و پا کنم
صدایت درگوشم زمزمه می شود ونگاهت درذهن مجسم....
ولی من تو را می خواهم نه خیالت را