بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسیج غمگین» ثبت شده است

خدا جون میشه تو امشب، منو تو بغل بگیری؟
بگی آروم توی گوشم ، دیگه وقتشه بمیری
خدا جون میگن تو خوبی ، مثل مادرا می مونی
اگه راست میگن ببینم ، عشق من کجاست میدونی؟
خدا جون میشه یه کاری ،  بکنی به خاطر من؟
من می خوام که زود بمیرم ، آخه سخته زنده موندن
من که تقصیری نداشتم ،پس چرا گذاشته رفته؟
خدا جون تو تنها هستی ، میدونی تنهایی سخته
خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت
ولی عمر اون زیاد شه حتی واسه یه ساعت
خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟
بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری…


آرامتر سکوت کن
صدای بی تفاوتی هایت
آزارم می دهد…


نه از تو دلگیرم ، نه از خدا

تنها از دلم دلگیرم

که نبود این هر دو را نمی تواند تحمل کند...


طبال! بزن، بزن که نابود شدم
بر " تار " غروب زندگی، " پود " شدم
عمرم همه رفت، خفته در کوره ی مرگ
آتش زده ، استخوان بی دود شدم


 گاهی در زندگی فصلهایی وجود دارند که سرد هستند و ناخوشایند ...

پر از نا امیدی ، اندوه و غم ... و البته بی حوصلگی ...

فصلهایی که تموم ناشدنی نشون میدن ... فصلهایی که فکر می کنیم موندگارند

و همین فکر ، غم و غصه اش رو بیشتر میکنه ،

دوره هایی که دوست نداری حتی راجع بهش با کسی حرف بزنی ...

 این روزهای ابری برای همه هست و فکر نکن که تو این دنیا فقط برای خودت پیش اومده و بس ...


ای کاش میدانستم، ای کاش میدانستم پس از مرگم اولین قطره ی اشک را چه کسی برایم میریزد و آخرین کس که مرا فراموش میکند کیست



همه جا سردو سیاه ، رو لبام ناله و آه سر من بی سایبون ،

نگهم مونده به راه من غمگین و سرد و تو دلم یه گوله درد نه بهاری نه گلی ، پاییزِم پاییزِ زرد


روزی با خود فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به آتش میکشم

اما حالا حاضر نیستم حتی کبریتی روشن کنم تا ببینم کجاست.


تسبیح شدم زیر انگشتات ، دانه دانه میرانی ام ، تا خودت را بالا ببری


کسی هست آغوشش را، شانه هایش را به من قرض دهد؟ تا یک دل سیر گریه کنم؟

بدون هیچ سوال و دلداری و نصیحتی.؟


هر دو بالم را شکستی باورم را پس بده / مانده خالی خالی هستی ام را پس بده

دفتر شهر را پر پر کن اما خوب من / اشک های بیت بیت دفترم را پس بده


در غمگین ترین لحظات زندگیم شادم که کسی نمیداند که چقدر غمگینم . . .


من به جای خالی اش بیشتر از خودش عادت کرده ام . . .
اعتراف تلخیست … !!!


ساعت ها به ساعت می نگرم

مسابقه گذاشته اند عقربه ها

هر چه غمت بیشتر باشد از سرعت خود می کاهند . . .


دیگر بهار هم سر حالم نمی کند / چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند

آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چه کار؟ / وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمی کند . . .


گـاهــــــــی بــه خـــــــــــــاطـرش
مــــــــــانـدن را تـحـمـــــــل کــــن
رفتن از دست "همـــه" برمی آید ...