بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامک مرامی» ثبت شده است

منو ببخش که نادیده گرفتم التماس اون نگاه نگرون رو
منو ببخش که گرفتم به جای دست عاشق تو دست عشق دیگرون رو


من رو ببخش نه به خاطر اینکه من لایق بخشش هستم بلکه تو لایق آرامش هستی
من آرامش تو رو حتی به ارامش خودم نیز ترجیح میدم


گر تو را از ابلهی کردم رها ، برمن ببخش/بر سر پیمان نه بر مهر و وفا ، بر من ببخش
راه ورسم عاشقی را نا بلد چون کودکان/اشتباه و ناروا کردم خطا ، بر من ببخش


منو ببخش عزیزم که از تو می گریزم
می سوزم و خاموشم تو خودم اشک می ریزم....
منو ببخش اگه خیلی بهت بدی کردم ...


منو ببخش که درخشیدی و من چشمامو بستم
منو بخشیدی و من چشمامو بستم
تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم
که نیاوردی به روم هر جا دلت رو می شکستم


برام بمون ، بهونه باش برای دل سپرد/نزار که آرزوم بشه یه روزی بی تو مردن



اینقدر نگو : اگه ببخشم کوچک می شوم ، اگه با گذشت کردن کسی کوچک می شد ، خدا اینقدر بزرگ نبود .


منو ببخش تنهام نزار ، برای آخرین بار
تنهام نزار ، بی من نرو ، نگو خدانگهدار


عشق من با خم ابروی تو امروزی نیست / دیرگاهی ست کزین جام هلالی مستم . . .


سالها شد که رخ زرد مرا دوست ندید / بس که خون جگر از  دیده روان است مرا . . .


ناصحا، بیهوده میگویی که دل بردار از او ، من به فرمان دلم، کی دل به فرمان من است ؟


گریه کردم اشک بر داغ دلم مرحم نشد / ناله کردم ذره ای از دردهایم کم نشد
در گلستان بوی گل بسیار بوییدم ولی / از هزاران گل، گلی همچون وفا پیدا نشد . . .


دانستی اگر سوز شبانروز مرا / دامن نزدی آتش جانسوز مرا
از خنده دیروز حکایت چه کنی / بازآی و ببین گریه امروز مرا . . .


از خرابی می گذشتم، منزلم آمد به یاد
دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد  . . .


گر نخل وفا بر ندهد، چشم تری هست / تا ریشه در آب است، امید ثمری هست
آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل / در دامنش آویز که با وی خبری است . . .


قاصد که ازو به من خبر هیچ نگفت
گفتم که: تو را یار مگر هیچ نگفت؟
گفتا که: چرا، بگفتم آن گفته بگو
آهی به لب آورد و دگر هیچ نگفت . . .


دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای / از دل ما چه به جا مانده که باز آمده ای ؟
تو بی من تنگدل، من بی تو دل تنگ / جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ
فلک دوری به یاران می پذیرد / به خورشیدش بماند داغ این ننگ . . .


عـاشق شدم تو را  آخر چرا مرا  باور نمیکنی ؟!
افتاده زیر پا صد پاره دل چرا بـاور نمی کنی ؟
ای آهوی روان   انصاف کن کمی  بر زخم مرهمی!
زخمم چو لاله گشت  امّا تو بی وفا باور نمی کنی!


روزی که نگاهت دلم را نشانه رفت
گویی تمام غصه ها ازین خانه رفت
ماه از شبم گذشت وبی بهانه رفت
به چشمان خسته ام قسم یار بیوفا


خداحافظ ای یاد تو تار و پودم
خداحافظ ای قبله هر سجودم
خداحافظ ای گل، گل پرپر من
خداحافظ ای با بی وفا دلبر من ...


زیر سایه ات باتو
له شدم ز رسوایی
خسته ام دگر از خود
این همه شکیبایی
با دلم چه ها کردی
تو خود جفا هستی
بیوفا و نامردی
تو شروع یک دردی
تو دل مرا بردی
درغروب این قصه
در خیال من مردی
..


بی وفایی واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین ،
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها ،
هرگز تبرئه ای نیست
آنکه را که را چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد ...


خیالت تخت قلبت  قرص قرص آنچنان ضربه بی وفاییت سهمگین بود که دیگر نای حتی اعتراض هم ندارم.


بی وفا
مانده ام با دوستت دارمی
که پیش از رفتنت گفتی چه کنم
در مشت می فشارمش چون کلید صندوقچه ای
بی آن که با کسی در میان بگذارم
راز گنج گرانبهایم را



گلرخی ،دار وندارم شده است
بیوفا یار ،نگارم شده است
سوز هجران وغم غربت یار
آفت باغ وبهارم شده است


بهم بگو ای بیوفا تا کی باید تنها باشم
تا کی باید گریه کنم یا از تو بیخبر باشم


پرستوها چرا پرواز کردین ، جدایی را شما آغاز کردین ، جدای بی وفایی قهر و دوری ، همه باشند گناه آشنایی


بی وفایی کن وفایت می کنند ، با وفا باشی خیانت می کنند ، مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست ، مهربان باشی رهایت می کنند


تو که رفتی پریشون شد خیالم ، همه گفتن که من دیوونه حالم ، نمی دونن که این دیوونه در فکر شفا نیست ، که هرچی باشه اما بی وفا نیست


من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم ، نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم ، اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست ، وفا آن است که نامت را نهانی زیر لب دارم.


وقتی فهمید میخوامش ، خندید و رفت
التماس رو تو چشام دید و رفت
 با تمام خوبیهام اون بی وفا
 رنگ غم تو چشام پاشید و رفت .


خدایا هر که با من آشنا شد دو روزی دید و زود از من جدا شد ، نمی دانم از اول بی وفا بود و یا نازش کشیدم بی وفا شد


میخوام بهت بگم که بی وفا بودی
رفتی عهد و قسمهامون و شکوندی
رفتی و چشم من مونده به راه تو
حالا من بی وفا ترم یا تو


آنچنان رسم وفا مرد که ترسم روزی / لیلی زنده شود یادی ز مجنون نکند


دلم برای کسی تنگ است که افتاب صداقت را به میهمانی گل های باغ می اورد.و گیسوان بلندش را به ابها می داد

و دستهای سپیدش را به باد می بخشید

دلم برای کسی تنگ است که همچون کودک معصومی دلش برای دلم سوخت و مهربانی نثار من می کرد


اتل متل دلبرک ، دلم برات زده لک ، چه با پیام چه با تک ، به یادتم بانمک


بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست ، دیگران از ساغر ساقی و ما از جام دوست…


ما زنده به عشقیم ولی عشق تب دوست ، ما طالب مرگیم ولی در طلب دوست
ما تشنه دردیم ولی از غم هجران ، درویش نگاهیم ولی با لب خندان


عزیزی دارم که به او ایمان دارم وایمانی دارم که برایم عزیز است
لحظه های خوش مراست آن زمان ، که باشم نزد عزیز با ایمان


…یه رنگی فقط یه رنگی دیوار که هرچی مردو نا مرده بهش تکیه میدن……نامردارو خیلی دوست دارم چون اگه نباشن مردا مشخص نمی شن


مرام فقط مرام گاو،چون نگفت من گفت ما……صفا فقط صفای مورچه که هر وقت گریه کرد هیچکس اشکش ندید……
رفیق فقط کلاغ نه بخاطر سیاهیش به خاطر یه رنگیش………معرفت فقط معرفت کرم نه به خاطر کرم بودنش به خاطر خاکی بودنش…


صفای ما پابرهنه ها میدونی چیه؟ اینه که هیچ ریگی به کفشمون نیست


تو جمع جفا و فتنه و رنج… منم درمانده و منهای زر و گنج… سراپا من وفایم بخش بر دو… تو بی مهر و وفایی ضربدر پنج


بهای دوست نه از زیبایی اوست نه از دارایی او ، بلکه تنها به وفاداری اوست… رفیق ما به یادتیم…


هی لوتی سه راه بیشتر نداری:
۱ـ با من باشی
۲- با تو باشم
۳- توافق کنیم که با هم باشیم!


رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی دانم
شوم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد


 طاق شد طاقتم ای دوست، ملامت بگذار
که به اندک سخنی می شکند قلب رفیق


بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی


هر چند که از آینه بی رنگ تر است / از خاطر غنچه ها دلم تنگ تر است
بشکن دل بی نوای ما را ای رفاقت ! / این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است


در رفاقت رسم ما جان دادن است / هر قدم را صد قدم پس دادن است
هرکه بر ما تب کند جان میدهیم / ناز او را هرچه باشد میخریم