دانـایـان می کوشند خود را همرنگ محیط کنند امــا دیــوانــگان سعی میکنند محیـط را به رنــگ خـود در آورنـد.
دانـایـان می کوشند خود را همرنگ محیط کنند امــا دیــوانــگان سعی میکنند محیـط را به رنــگ خـود در آورنـد.
اینگونــه زندگــی کنیـم :
سـاده امّا زیبــا
مصمـم امّا بی خیـال
متواضـع امّا سربلنـد
مهربـان امّا جـدی
سبـز امّا بی ریـا
عــاشق امّا عــاقل
چشم دیگران چشمی است که ما را ورشکست میکند
اگر همه بغیر از خودم کور بودند , من نه به خانه باشکوه احتیاج داشتم نه به مبل عالی .
90daraje be chap becharkhoon bad bekhoon
<3 <3
<3<3<3<3<3<3
<3 <3
<3<3<3<3<3<3
<3
<3
<3<3<3<3
<3 <3
<3 <3
<3<3<3<3
<3<3<3<3
<3
<3
<3
<3<3<3<3
<3<3<3<3<3<3
<3 <3 <3
<3 <3 <3
<3<3<3<3<3
<3
<3
<3<3<3<3<3
تایتانیک
ــــــــ||ــ
="............."—
___t/,_. ............. ,_
/ __________________
با همه مسافراش فدات
() ()
( Ö )
(( ))
موش
,,,,_
o(. .)o
;(--);
میمون
<)."".(>
(oo)
خوک
و حتی
><((((;>
ماهی
دلشون برات تنگ شده و می خوان برگردی به باغ وحش
*.*;'.*"*,*.L*;'.
*,*.* " O *"*,*.*;
*"*,*.*;'*"*,V*.*;'
*,*.*E;'.*"**"*
ببین برات LOVE ترکوندم
اگر در شبی تابستانی از آن سوی دیوار، صدای کف زدن به گوشتان رسید
خیال نکنید که صدا، صدای عروسی و بزن و بکوب و پایکوبی است!
آگاه باشید که یکی از ابنای بشر از دست پشه گان به سطوح آمده و دست خالی
به نبردی تن به تن با انبوه دژخیمان خونخوار رفته است!
آری تابستان است فصل محبت من به تو
نگاه گرم من به تو
لذت بخش عرق شرم تو
هدیه تابستان عشق من به تو
در این هوای گرم کدام گزینه بیشتر می چسبد؟
الف:هندوانه خنک
ب: استخر آب
ج:یخ در بهشت با طعم آلبالو
د:یک ماچ آبدار از گونه شما
بگم سلام دل میگیره
بگم علیک دل میمیره
فقط میگم دوست دارم
اینجور دل آروم میگیره . .
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی…
سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد نیز تو خاموش شوی
زیر سایه بون چشمات تو شبستون نگاهت، یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم،
بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون، میون نامهربونی تا بخویی برات میمیرم....
کسی هست آغوشش را، شانه هایش را به من قرض دهد؟ تا یک دل سیر گریه کنم؟
بدون هیچ سوال و دلداری و نصیحتی.؟
خواهش میکنم: بی حوصلگی هایم را ببخش، بداخلاقی هایم را فراموش کن،
بی اعتنایی هایم را جدی نگیر، در عوض من هم تو را میبخشمکه مسبب همه ی اینهایی.
دلم گرفته از آدمایی که میگن دوستت دارم اما معنیشو نمیدونن ،
از آدمایی که میخوان مال اونا باشی اما خودشون مال تو نیستند ،
از اونایی که زیر بارون برات میمیرن و وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره !
دیرگاهیست که تنها شده ام ، قصه ی غربت صحرا شده ام ،
من که بی تاب شقایق بودم ، همدم سردی یخ ها شده ام ،
کاش چشمان مرا خاک کنید ، تا نبینم که چه تنها شده ام
اگرچه نازنینان را وفا نیست ، گلستانی چو باغ آشنا نیست ،
اگر بر اوج آسمان هم پا گذارم ، دلم یک لحظه از یادت جدا نیست .
عشق امانت با ارزشی است که هر کسی تو قلبش می زاره ،
برای همینه که هر وقت بخوای عشق رو از کسی پس بگیری ، باید قلبشو بشکونی .
اونی که بیشتر عاشقه ، کمتر وفا می بینه ، اونی که کمتر وفا داره ،
بیشتر محبت می بینه ، اینه اون دنیایی که همه عاشقشن .
منو با سادگی هات تازگی کن ، خدایی کن یه لحظه بندگی کن ،
نذار از دست بره این عشق ساده ، بمیر و با من یک بار زندگی کن .
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم ، غصه معنایی ندارد تا تو می خندی برایم .
واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ،
اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار .
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما می گریخت ،
چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست ،
گاه بر روی زمین زل می زنم ، گاه بر حافظ تفاءل می زنم ،
حافظ فالم را گرفت ، یک غزل آمد که حالم را گرفت ، ما ز یاران چشم یاری داشتیم ،
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .
زندگی درک همین امروز است ، ظرف دیروز پر از بودن توست ،
شاید این خنده که امروز دریغ کردی ، آخرین فرصت همراهی ماست .
همه لرزش دست و دلم از آن بود ، که عشق پناهی گردد ، پروازی ، نه گریزگاهی گردد .
(احمد شاملو)
درفراسوهای عشق تو را دوست دارم ، در فراسوی پرده و رنگ ،
در فراسوی پیکرهایمان ، با من وعده ی دیداری بده .
(احمد شاملو)
جانم از غم تباه شد ای واه ، روزم از عشق شد سیاه سیاه ،
سوختم ، سوختم ، دریغ ، دریغ ، مگر ای شیخ عشق بود گناه ؟!
(احمد شاملو)
می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت ؟
جایی که می ری مردمی داره که می شکننت ، نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی ،
تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری ، قلب می ذارم که جا بدی ، اشک می دم که همراهیت کنه ،
و مرگ که بدونی بر می گردی پیش خودم .
(احمد شاملو)
یه دوست خوب می گفت : آدما مثل کتابن ، تا وقتی تموم نشدن جذابن ،
پس سعی کن خودتو جلوی دیگران ورق نزنی تا زود تموم نشی ،
چون وقتی تموم بشی میرن سراغ یکی دیگه .
امروز بهترین ساعتم رو شکستم ، چون لحظه های بی تو بودن را به رخم می کشید .
در اتوبان زندگی وقتی تابلوی وجود تو را می بینم ،
از سرعتم می کاهم و به درجه بنزین تحملم چشم می دوزم .
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من ؟ الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من !
دل که رنجید از کسی ، خرسند کردن مشکل است ،
شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است ، کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد ،
حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است .
از بس خوابت را دیده ام
دیگر نمی گویم “خوابم میآید”
میگویم “یـــــــارم میآید” . . .
یه قلب ساده از تو / عشق و علاقه از من
فقط و فقط تو گل باش / ریشه و ساقه از من . . .