سر می پرورانم به هوای حضرت باقر ، بدل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر ، ز عشقش جان من بر لب رسیده کس نمی داند که نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر.
سر می پرورانم به هوای حضرت باقر ، بدل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر ، ز عشقش جان من بر لب رسیده کس نمی داند که نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر.