این خنده هایی که طعم عسل می دهند و قلب آسمان را آب می کنند،
ای کاش همیشه در چهره هایتان باقی بمانند!
این خنده هایی که طعم عسل می دهند و قلب آسمان را آب می کنند،
ای کاش همیشه در چهره هایتان باقی بمانند!
سرزمین رؤیاها را وسیع کنید با آرزوهای بزرگتان!
هر آرزوی جدید شما گوشه ای از این سرزمین را کشف می کند.
ستاره های زیادی در آسمان منتظرند که آنها را بچینید و در دست های خسته پدرانتان
بگذارید و دنیا را در نگاهی زیباتر به آنها تقدیم کنید.
کاش دنیا همیشه کودک بماند و کودکانه ترانه های عاشقانه اش را لالایی شب های بی خوابی مان کند!
دنیای کودکانه، صمیمی ترین دنیایی است که هر لحظه بارها آرزو می کنیم تا کاش می شد
یک بار دیگر به این دنیای کودکانه قدم بگذاریم!
این روزها اگر عاشقانه سپری می شوند، به عشق بودن شماست. دنیا با کودکان همیشه زیباست؛
زیباتر از همه روزهایی که سراغ داریم.
اگر روزی می آمد که جهان خواب هیچ کودکی را نمی دید، بی شک صداقت به آخر می رسید
و دوستی و مهربانی، پشت اندوه های بزرگ بزرگ سالی هامان گم می شد.
هر کودک، گلدانی ست که از زیباترین گل های معطر، خانه ها را به نزدیکت ترین بهارها گره زده است.
اگر کودکان نبودند، شکوفه های زندگی به بهار نمی رسیدند و خانواده،
بی مفهوم ترین واژه ای می شد که در لغت نامه ها می شد پیدا کنی.
اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت.
اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد.
اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری،
دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند.
اگر تو نبودی
جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد.
O < — <
0//|0/ | /0
][ | ( ) ( )][
/ / / / /
تشیح جنازه منه!
بلاخره از دوریت مردم....
خداوندا! یک لحظه مرا به خودم واگذار مکن و چیزهای خوبی که به من بخشیدهای، از من باز مگیر.
خدایا! از زوال نعمت و تغییر عافیت و غضب ناگهانی
و همه چیزهایی که مایه ناخشنودی توست به تو پناه میبرم.
خدایا! مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوا عزیز کن و به عافیت زیبایی ده.
خدایا! در همه کارها عاقبت ما را به خیر کن و ما را از خواری دنیا و عذاب آخرت نگهدار.
خدایا! مرا شاکر و صابر گردان و مرا در چشم خویش خوار و در نظر مردم بزرگوار گردان.
الهی! در دلِ دوستانِ تو، نور عنایت پیداست و جان ها در آرزوی وصال تو حیران و شیداست.
چون تو مولا که راست؟ و چون تو دوست کجاست؟
الهی! محبت تو گلی است، محنت و بلا خار آن؛ آن کدام دل است که نیست گرفتار آن؟
الهی! نَفَسی ده که حلقه بندگی تو در گوش کند و جانی ده که زهرِ حکمت تو نوش کند.
الهی! با بهشت چه سازم و با حور چه بازم؟ مرا دیده ای ده که از هر نظری بهشتی سازم.
الهی! در جلال، رحمانی؛ در کمال، سبحانی؛ نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی؛
نه کس به تو ماند و نه به کس مانی؛ پیداست که در میان جانی،
بلکه زنده به چیزی است که تو آنی.
الهى چه عزیز است او که تو او را خواهی ور بگریزد او را در راه آریی.
الهی شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان.