عشق من تو باش نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم.
تو باش تا در دنیای بزرگ تنهاییم تنها ترین باشی .
سپندار مذگان مبارک
عشق من تو باش نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم.
تو باش تا در دنیای بزرگ تنهاییم تنها ترین باشی .
سپندار مذگان مبارک
واسه روز سپندار مذگان دوتا ستاره تقدیمت می کنمیه
ستاره پر بوسه که دلم بی تو نپوسهیه ستاره پر امید واسه هر کی تو رو دید
سپندار مذگان مبارک
هی با کله میخورد به دری که خدا اونو بسته بود. گریه میکرد، بیتابی میکرد، دعا میکرد...
اما انگار هیچ فایدهای نداشت... فکر میکرد خدا صدای اونو نمیشنوه...
ناگهان چشمش به در دیگری افتاد که خداوند از روی رحمتش گشوده بود...
سالها بعد حکمت اون در بسته رو هم فهمید...
قدرت در هر جا که خود را خداگونه بنمایاند، خودبخود الهیات خاص خویش را تولید می کند.
خِرد، به عکس آنچه میگویند، با بالا رفتن سن به سراغ آدم نمیآید،
این امر بسته به دل است و دل هم با زمان، سر و کاری ندارد.
شیرینیپزی و عشق، همچون یکدیگرند؛ پای طراوت در میان است و همهی مواد آن،
حتی تلخترینشان، به شیرینی دلپذیری تبدیل میشوند.
اندازه کردارهای ما مهم نیست، بلکه میزان عشق و دقتی که در آن وجود دارد مهم است.
عشق می تواند در مکانهای عجیب و غریب پنهان شود می تواند در پس چهرهایی دوستانه مخفی شود.
عشق درست وقتی که تو انتظارش را نداری می اید عشق می تواند در گوشه ای تنگ و تاریک پنهان شود.
عشق به سمت کسانی که در جوستجویش هستند می اید عشق می تواند در تلالو رنگین کمان مخفی شود
عشق حتی می تواند در ساختار مولکولی هر چیز نیز رسوخ کند و عشق پاسخی به همه پرسشهاست.
اگر میتوانستم فراموشت میکردم اما....
تو در آبی آسمان به من لبخند زدی
تو در خوش آوازترین ترنم آبی آب به قلبم پا گذاشتی
تو در قشنگترین لبخند کودکانه به چشمم نشستی
تو را با نوای قلبم پذیرفتم با آهنگ گوشنواز عشق
تو مرا با مهر خواندی و من....
به مهمانی سفره ی محبتت آمدم
اگر میشد از یادت میبردم اما...
تو را با جوهر خونم در پنهانی ترین زوایای قلبم با سوزن تیز صبر حکاکی کرده ام
چگونه میشود نقشی را که حک کرده ای پاک کردو از بین برد
مهربانی را وقتی دیدم که کودکی می خواست آب شور دریا را با آبنبات کوچکش شیرین کند
اگر دوست داشتن تو اشتباست، پس من نمی خواهم که درست باشم
و اگر زندگی کردن بدون تو درست است، من می خواهم برای بقیه زندگیم در اشتباه باشم
فراموشی به این آسونیا نیست امید من. دلم از تو رها نیست میخوام تو یاد من عشقت بمیره
ولی از قلب من مهرت رها نیست دارم آتیش می گیرم از جدایی ولی هیچ کس به فکر دل ما نیست خدایا پس میون
این همه دل چرا حتی یکیشون با وفا نیست همه دنیا میدونن این حدیثو که آرامش برای عاشقا نیست
دیشب خواستم واسه دل خودم فال بگیرم وقتی فالنامه رو باز کردم
چشمم به شعری افتاد که هیچ ربطی به دل من نداشت تازه فهمیدم که دلم مال خودم نیست...
یارو میره هارد بخره میگه هارد ۳۲۰ میخوام غضنفر هارد ۲۰۰ میاره
بهش میگه گفتم ۳۲۰
میگه :ناراحت نباش جا وا می کنه ..!!!
آیا میدانستیدنسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
امتحان کنید تا مطمئن شوید.
.
.
.
.بی تربیت کجا رو داری میخارونی
آیا میدانید نیمی از عمر دخترا و پسرها صرف چه می شود؟.
.
.
.
e نمیدانید؟
.
.
.
پسرها به دنبال جوراب خود میگردند و دخترها در جستجوی گل سر
حالا دانستید؟............ گل سر/جوراب منو ندیدی؟
موردی برای نمایش نیست.
.
.
.
.
مشترک گرامی این اس ام اس حذف شد
ظاهرا فرستند قصد سرکار گذاشتن شما را داشته
نگرانتم حالت خوبه؟؟؟ جاییت نشکسته؟ مطمئنی که خوبی؟؟ آخه از ارتفاع به این بلندی سقوط کردی.
.
.
.
... از آسمون یه راست افتادی تو قلب من
خوش به حالت اشکای تو به جای شور بودن شیرینه
.
.
آخه چشات عسلیه اشکاتو شیرین میکنه
با استناد به قانون جرایم رابطه ای
شما طبق مصادیق مجرمانه
به علت دلبری و ایجاد دلتنگی
محکوم به حبس ابد در قلب اینجانب میباشید
دوران محکومیت شما از هم اکنون آغاز میگردد
توانا بُوَد , هر که ‘ دارا ‘ بُوَد ….. زِ ‘ ثروت ‘ دلِ پیر , بُرنا بُوَد
به ثروت هر آن ابله بی سواد …… به نزد کسان ، به به ! چه آقا بود
دﺧﺘﺮ: ﺳـﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟
ﭘﺴﺮ: ﺳـﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﯾـﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯼ؟
ﭘﺴﺮ: ﺩﯾـﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯼ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﭼـﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﭘﺴﺮ: ﭼـﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﻭﺳـﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﭘﺴﺮ: ﺳـﺎﻋﺖ چهار ﻭ سی ﻭ هشت ﺩﻗﯿﻘه !!!
قرعه کشی بانک دیروز:
هزاران دستگاه خودرو سواری
قرعه کشی بانک امروز:
هزاران لیتر بنزین
قرعه کشی بانک فردا:
هزاران نان سنگک
سوال امتحان غضنفر :اسب سفید رستم چه رنگی بود و مال کی بود؟
جواب غضنفر :مشکی بود و مال زورو بود
فقط ایرانی ها هستند که مهمون دعوت می کنن و بعد از اینکه مهموناشون رفتن میگن :آخِیش !!!
غضنفر از دوستش میپرسه : توک چشم کجاست؟ دوستش میگه چشم که توک نداره
میگه:پس چرا خواننده میگه توکه چشمات خیلی قشنگه؟؟؟
غضنفر صبح از خواب بیدار می شه میره نون سنگک بگیره می بینه شده دانه ای 600 تومن.
میگه: اوه اوه از اصحاب کهفم بیشتر خوابیدم
سه تا بهترین خوابیدن های دنیا:
1. خوابیدن رو پای مامان وقتی کلی خسته ای
2. خوابیدن رو شونه ی عشقت وقتی کلی تنهایی
3. خوابیدن با چشمای باز وقتی استاد داره درس میده
تهوع آورترین سوالهای فامیلی
کودکی:مامانتو بیشتر دوست داری یا باباتو
مدرسه: معدلت چند شد؟
دانشجویی:درست کی تموم میشه؟
بعدر از درس:چرا ازدواج نمیکنی؟
یعد از ازدواج:چرا بچه دار نمیشین
بعد از بچه:این بچه قیافهش به کی رفته؟
مردها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند.
.
.
.
ستاد یادآوری فرصت ها به بانوان
هیچگاه برای شخصی که از دور برایت دست تکون میده دست تکون نده...
چون دراکثـــر مواقع با تو نیست با پشت سریته..! لذا ضایع میشــــــــــی..
تو روحیـه ات تاثیر میذاره ! حالا بیا و درستش کن
به غضنفر میگن : تو منی ، من توأم حالا تو کدومی؟؟!
میگه : خدا ازت نگذره گمم کردی...! :)
فرق افتادن از طبقه اول با طبقه 10 :
طبقه 10 : آ آ آ آ آ آ آ آ آ . . . . . . . . بوووووفففففف . . .
طبقه اول: بوووووفففففف . .. . . . آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ
این حرفا چی بود پشت سرم زدی؟
مگه من چه بدی بهت کرده بودم؟
برات متاسفم.نمی بخشمت.خدافظ
.
.
.
.
.
”ستادایجاد ترس ودلهره چند ثانیه ای”
به غضنفر میگن فامیلی دکترت چیه ؟
میگه : ترابی
میگن اسمش چیه ؟
میگه : فیزیو !
هر چیز به دلیلی رخ می دهد. برای هر علتی معلولی است و
برای هر معلولی، علت یا علت های به خصوصی وجود دارد،
چه از آن ها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید.
چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد.
در زندگی هر کاری را که بخواهید می توانید انجام دهید به شرط آن که
تصمیم بگیرید که دقیقا چه می خواهید و سپس عمل کنید.
دیدگانت را نبند ، نگاهت را ندزد ، تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم
از گوشه ی چشمانت تلاوت می شود . . .
یاد آن روزی که یاری داشتیم / این چنین خوار نبودیم ، اعتباری داشتیم
ای که ما را در زمستان دیده ای با پشت خم / این زمستان را نبین ، ما هم بهاری داشتیم .
الهی! تا به حال میگفتم « گذشته ها گذشت » ، اکنون می بینم که
گذشته هایم نگذشت بلکه همه در من جمع است. آه، آه، از یوم الجمع…
آیت ا… حسن زاده آملی
مؤمن همچون کوه است. و کوه از دور کوچک و از نزدیک عظیم و پرشکوه است.
« دکتر سنگری »
گویند فلان آدم خوبیست که هر گز
در زندگی از بهر کس آزار ندارد
تکلیف بشر خدمت نوع است و گرنه
سنگ سر ره هم به کسی کار ندارد
در عهد حضرت عیسی (ع) شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت و هرجا می رفت، همراه خودش میبرد.
روزی حضرت عیسی او را دید، به وی فرمود: آن زن کیست؟ گفت: مادرم است.
فرمود: او را شوهر بده. گفت: پیر است و قادر به حرکت نیست.
پیرزن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: ای بی شرم! تو بهتر می فهمی یا پیغمبر خدا؟!