به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی
گرچه پاییز نشد همدم و همسایه من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . .
به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی
گرچه پاییز نشد همدم و همسایه من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . .
روزای بارونی قطره های بارون رو بشمار
اگه بند اومد روی رفاقت من حساب کن ، نه کم میاد و نه بند میاد . . .
کاش وقتی آسمان بارانی است ، چشم را با اشک باران تر کنیم
کاش وقتی که تنها میشویم ، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم . . .
تو دل منو شکستی و لی من دل تو رو نمی شکنم
چون یک دل شکسته بهتر از دو دل شکسته است
یادمان باشد:
اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
که در این بحر دو رنگی و ریا دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم . . .
تا که بودیم ، نبودیم کسی / کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که خفتیم همه بیدار شدند / تا که مردیم همگی یار شدند
قدر آن شیشه بدانید که هست / نه در آن لحظه که افتاد و شکست . . .
زتو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران . . .
از تو متنفرم حتی اگر اندازه تمام ستاره های آسمان هم دوستم داشته باشی
برایت آرزوی مرگ نمیکنم چون باید بمانی و خوشبختی من و بد بختی خود را ببینی . . .
منتظر آن روز هستم
مانند روزی که رفتی و گفتی دیگر باز نمی گردی
با تو بودن خیلی وقته که گذشته
بی تو بودن مثل مهر سرنوشته
حالا اسم تو را هی زمزمه کردن
واسه من نه تو میشه نه فرقی داره . . .
تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکستو
از سادگی خیانت . . .
تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکستو
از سادگی خیانت . . .
خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت
خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت . . .
کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی
وقتی دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی
فقط نیم نگاهی میکردی . . .
این دلی که شکستی مال من نبود
خیلی وقت پیش تقدیم به تو شد
خوشحالم چون حالا میتونم جای دل سنگ بذارم تو ســ ــینه . . .
یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن
در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن
هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود
لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .
بستن زلف رها سنگدلی می خواهد / دل شکستن به خدا سنگدلی می خواهد
چون دلت حال مرا دید نپرسید چرا / سنگ ماندن به خدا سنگدلی می خواهد . . .
قلب من اندازه ی مشت منه / مشتمو برای تو وا می کنم
چشم من اندازه ی پنجره هاست / تو رو بی پرده تماشا می کنم . . .
جهان چیزی شبیه موهای توست ، سیاه و سرکش و پیچیده
خیال کن چه بی بختم من! ، که به نسیمی حتی
جهانم آشوب می شود
طبقه ی یک , طبقه ی دو , طبقه ی سه , طبقه ی چهار , طبقه ی پنج , …
با اسانسور قلبم بازی نکن اون تو گیر می افتی ها !
همش میگن دندون رو جیـــــــ.گر بذار ، ولی من که دلم نمیآد هی تو رو گاز بگیرم
دستت رو بذار رو یه طرف صورتت ....... گذاشتی !؟
خوب به این پدیده میگن ماه گرفتگی !
مگه من به تو اجازه دادم که بازم رفتی اون بالا ، هان !؟
بیا پایین ، زود باش ، آخه تو فقط ماه منی !
سلام. حالت خوبه؟ تو گم شدی؟
آخه دیدم پشت شیشه یه مغازه نوشته یک تکه طلا با ارزش پیدا شده... گفتم شاید تو باشی!
دیگه بهت اعتماد ندارم واقعا ازت توقع نداشتم نمیدونستم تو یه دزدی.
.
.
. واسه چی قلب منو دزدیدی؟
سلام فردا میخوام ثبت نام کنم مدارک چی باید بیارم
.
.
.
راستی... واسه ثبت شدن اسمم تو دلت جز یه دل عاشق مدرکی که ندارم
عشق توئی عاشق منم ٬ دریا توئی قایق منم
اگر دزدیدند قایقت را ٬ غم مخور ٬ سارق منم !!
ریاست محترم دل : اینجانب عشق
فارغ التحصیل رشته محبت از دانشگاه عاشقان افتخار دارم در یکی از
شعبه های قلب شما انجام وظیفه کنم ! اجازه میدید !؟
فاصله را بگو به خود نبالد. خاطره ی بودن با تو تمام فاصله ها را می شکند . . .
دوای درد غم خنده باشد / خوشا آنکه ز غم دل کنده باشد
غم دنیا نخور ای یار دیرین / که هر که غم خورد ، بازنده باشد . . .
روزی سپری شد به امیدی که شب آید / شب آمد و دیدم به دلم تاب و تب آمد
ای دوست دعا کن من بیچاره مبادا / در حسرت دیدار تو جانم به لب آید
به میهمانی تو آمدم در خلوت ترین شب دنیا ، آنگاه که برایم آمیزه ای از مهر و محبت بودی
آمدم تا با تو بمانم ، تا آخر دنیا ، تا زمانی که شعرها هستند و من وجود دارم . . .
دوست دارم زندگی را به شرط چاقو !
نه چاقوئی که هندوانه رو مبره ، چاقوئی که قسمتی از اقبالم با اون بریده میشه
مهربانی را قسمت کنیم ٬ من یقین دارم به ما هم میرسد
آدمی گر ایستد بر بام عشق ٬ دستهایش تا خدا هم میرسد . . .