تا که بودیم ، نبودیم کسی / کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که خفتیم همه بیدار شدند / تا که مردیم همگی یار شدند
قدر آن شیشه بدانید که هست / نه در آن لحظه که افتاد و شکست . . .
تا که بودیم ، نبودیم کسی / کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که خفتیم همه بیدار شدند / تا که مردیم همگی یار شدند
قدر آن شیشه بدانید که هست / نه در آن لحظه که افتاد و شکست . . .