بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

بانک اس ام اس و پیامک های جدید

با استفاده از پیامک ها و اس ام اس هایی که در این بانک خواهید یافت می توانید وانمود کنید که شما هم جذاب و به روز هستید !

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جملات عارفانه» ثبت شده است

تو صمیمى تر از آنى که دلم مى پنداشت

دل تو با همه ى آینه ها نسبت داشت

تو همان ساده دل و یار نجیبى که خدا

در میان دل پاکت صدف آینه کاشت.


امشب بازهم پستچی پیرمحله ما نیومد ، یا باید خونمون رو عوض کنم یا پستچی رو

توکه هر روز برایم نامه مینویسی مگه نه؟


یادها رفتند و ما هم میرویم از یادها / کی پر کاهی بماند در میان بادها ؟


در زندگیش بی‌نهایت زحمت کشیده بود و بی‌نهایت هم پیشرفت کرده بود... اما هنوز ناراضی بود...

حق هم داشت... تقدیر، سرنوشت او را از منفی بی‌نهایت کلید زده بود...


هی با کله می‌خورد به دری که خدا اونو بسته بود. گریه می‌کرد، بی‌تابی می‌کرد، دعا می‌کرد...

اما انگار هیچ فایده‌ای نداشت... فکر می‌کرد خدا صدای اونو نمی‌شنوه...

ناگهان چشمش به در دیگری افتاد که خداوند از روی رحمتش گشوده بود...

سال‌ها بعد حکمت اون در بسته رو هم فهمید...


ته دل هرکس یه آرزوی بزرگ بود که در عین سادگی هرگز برآورده نشده بود...

جارو می‌خواست یک‌بار هم که شده خودشو تمیز کنه... آینه می‌خواست خودشو ببینه...

دوربین عکاسی آرزو داشت کسی یک‌بار از اون هم عکس بندازه... لغتنامه می‌خواست معنی خودش رو بفهمه...



چاپخانه همه تقویم‌ها را مثل هم چاپ کرد ولی تقویم روزهای هرکس با بقیه فرق داشت...


مدادپاک‌کن تمام شده بود... نمی‌دانست باید خوش‌حال باشد یا ناراحت...

خوشحال از پاک کردن اون‌همه اشتباه یا ناراحت از زیاد بودن آن‌ها...


صدقه
پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد . دست برد و از جیب کوچک جلیقه اش سکه ای بیرون آورد .

در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد " صدقه عمر را زیاد می کند" منصرف شد.


جان اسیر دل، دل اسیر دوست، دوست چه می داند، دل اسیر اوست





پیراهن خیس ابر، تن پوش من است

صد باغ تبر خورده در آغوش من است

این زندگی کبود، این تلخ بنفش

زخمی است که سالهاست بر دوش من است


روى آن شیشه تبدار تو را "ها" کردم

اسم زیباى تو را با نفسم جا کردم

شیشه بدجور دلش ابرى و بارانى شد

شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم

با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تو را

عکس زیباى تورا سیر تماشا کردم


ای معنی انتظار، یک لحظه بایست

دیوانه شدم به خاطرت، کافی نیست؟

برگرد و نگاهم کن و یک جمله بگو

تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست؟


ساده لباس بپوش، ساده راه برو

اما در برخورد با دیگران ساده نباش

زیرا سادگی ات رانشانه میگیرند

برای درهم شکستن غرورت . . .


متاسفانه در دنیایی زندگی میکنم که

به آدم عاشق میگن کودن و احمق

ولی به آدم هفت خط میگن مرد زندگی . . .


مردم جوری حرف می زنند که گویی همه چیز را میدانند

اما اگر جرات داشته باشی و سئوالی بپرسی آنها هیچی چیز نمی دانند . . .

(پائولوکوئیلو)

برای کسی که رفتنی است ، راه باز کنید

ایستادن و منتظر ماندن ابلهانه ترین کار دل است . . .


بعضی از آدم‌ها

همیشه نمک‌دان‌ اند

مراقب زخم‌ هایتان باشید . . .



همیشه

انسانها را از روی طعم انتخاب کن

نه از روی رنگ . . .



قله ای که یکبار فتح شود ، تفریحگاه عمومی خواهد شد

مواظب قله ات باش . . .


گذشته رو اگه به دوش بکشی کمرت خم میشه

ولی اگه بذاری زیر پات قدت بلند میشه . . .


حواستان باشد

شهابی که از زندگیتان میگذرد ، ممکنه فقط یه کرم شبتاب بزرگ باشد . . .


مرداب به رود گفت :

چه کردی که زلالی ؟!

جواب داد :

” گذشتم “



همیشه یادمون باشه که نگفته ها رو میتونیم بگیم

اما گفته ها رو نمى تونیم پس بگیریم . . .



چه نقاش ماهری است

فکر و خیال

وقتی که دانه دانه موهایت را سفید می کند . . .


بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟

دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟

آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو

زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟


پاهایم را که درون آب می زنم، ماهی ها جمع می شوند

شاید این ها هم فهمیده اند / عمری “طعمه روزگار”بوده ام . . .



شاید با هم بودن سخت تکرار شود

اما به یاد هم بودن را هر لحظه میتوان تکرار کرد . . . .


 امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری ، که آدم نه خودش میداند دردش چیست

و نه هیچ کس دیگر ، فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود ، دلش آغوش گرم میخواهد .



دلم درد می کند

انگار

خام بودند

خیال هایی که به خوردم داده بودی  . . .


گـفـت : بـگـو ضـمـایـر را

گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن

گـفـت:فــقـط مــن ؟

گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .


قدِ تو به عشق نمیرسید

غرورم را زیر پایت گذاشتم تا برسد ، اما باز هم نرسید . . .


کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم

حالا هرروز بهم زنگ میزنی

یکبار هم نه ، چند بار ، تازه تغییر صداهم میدی

من که میدونم تو هم دلت تنگ منه  . . .


در شادی من شریک باش ای ساعت / در فکر لباس شیک باش ای ساعت

تعجیل بکن ، دلم برایش تنگ است / کم عاشق تیک و تاک باش ای ساعت . . .


عشق یعنی پاک بودن در فساد / آب ماندن در دمای انجماد . . .


کودکی که گناه خویش را بدون پرسش ما به گردن میگیرد در حال گذراندن نخستین گام های قهرمانی است

زندگی، هدیه ‌ای‌ست که من، هر بامداد که از خواب برمی‌خیزم، روبـان‌های دُور آن را به آرامی باز می‌کنم.


اجازه نده کسی نزد تو بیاید، مگر اینکه هنگام بازگشت، شادتر و خوشحال تر باشد.


بیان پرسشی بجا، یعنی به نیمه‌راه خردمندی رسیدن.


در گذرگاه زمان خیمه ی شب بازی دهر با همه تلخی وشیرینی خود میگذرد

عشق ها میمیرند رنگها رنگ دگر میگیرند واین خاطره هاست که چه شیرین وچه تلخ دست ناخورده بجا میماند


در کنج خراباد کسی پیر نشد از مردن آدمی زمین سیر نشد

بسیار جوانان گفتند که به پیری برسیم توبه کنیم صد جوان مرد ویکی پیر نشد


همیشه در قلبت قبرستانی برای خاک سپاری خطای دوستانت بساز.


اگرخداوند آرزویی در دلت انداخت بدان که

توانایی تو را در رسیدن به آن آرزو دیده است


اگر مثل خر پر زور باشی سوارت میشن واگر مثل گاوگنده باشی میدوشنت

تنها افکار واندیشه ی توست که همه را میترساند. 


حاصل عشق مترسک به کلاغ مرگ یک مزرعه است.


زندگی مثل پیانو است ، دکمه های سیاه برای غم ها و

دکمه های سفید برای شادی ها

اما زمانی میتوان آهنگ زیبایی نواخت که

دکمه های سفید و سیاه را با هم فشار دهی .


 زندگی جنبش جاری شدن است.

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.

زندگی آبتنی کردن در حوضچه ی اکنون است.


زندگی با همه ی وسعت خویش محفل ساده ی غم خوردن نیست؟

حاصلش تن به قضا دادن وافسردن نیست اشتیاق وهوس ودیدن و نادیدن نیست!



زندگی مثل بازی شطرنج میمونه اگه بلد نباشی همه میخان یادت بدن

ولی اگه بلد باشی همه میخوان شکستت بدن..



نیروی جاذبه مسؤل افتادن افراد در عشق نیست.