امروز، روز توست، روزی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم،
جشن رشد را به زمین تبریک می گویند.
امروز، روز توست، روزی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم،
جشن رشد را به زمین تبریک می گویند.
اگر میخواهید در امتحانات موفق شوید :
به نکات زیر توجه کنید !
عجبا به جای اینکه راه بیفتی دنبال من بیایی پایین بشین درستو بخون تا موفق بشی !
حالا وقت برای درس خوندن داریم، کووو. . .تا فردا
زمزمه های شیطانی شب امتحان !
توصیف شب امتحان
شب سوانح وسوختگی آنجای دانشجو.شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آورتر می شوند
شب رقص وپایکوبی کلمات جزوه وکتاب بر روی سسلسله اعصاب محیطی ومرکزی دانشجو !
راه مبارزه با خواب شب امتحان :
۱ – استفاده از چوب کبریت بین پلک بالا و پایین !
۲- نوشیدن قهوه و چای پر رنگ به مقدار فراوان !
۳ _ بهره گیری از آب یخ
۴_ اقدام به خود زنی !
هان ای کسانی که ازکتاب هایتان به عنوان اشیائی دکوری استفاده کرده اید
اکنون فقط یک معجزه می تواند کارنامه شما را زیر و رو کند !
ستاد ایجاد رعب و وحشت شب امتحان !
دعای شب امتحان
الدعا فی لیالیّ الامتحانیه
اللهم اهد کل الشّوت و المشنگ، لا یعلم من دروسهُ بقدر بز اخفش.
آمین یا کاشف المضطربین فی اللیالی الامتحانیه !
درس خواندن چقدر دلگیر است / در اتاقی که از تو خسته شده
گوش دادن به تیک تاک زمان / زل زدن به کتاب بسته شده !
تو باهوشی تو حافظه خوبی داری مطمئنم قبول میشی.
پیامک تلقینی ، شاید فرجی شد!
تعریف استاد :
منبع علم ، ژنراتور دانش ، نیروگاه انسانیت ، تبلوردانایی ، کوه توانایی ، مایه افتخارما
بابا تو دیگه کی هستی ترین موجود عالم ، خودصفا ، اندوفا ، دارنده انواع واقسام شفا
ضدجفا ، یاری گر ضعفا ، معلم الخلفا !
یه تعریف دیگه از دانشجو ! :
فردی که به دنبال علم آموزی و تولید علم است
ها ایی دانشجو که وگفتی ینی چه؟؟؟!!!!
تعریف دانشجو :
موجودی است نحیف و لاغر که از تخم مرغ و گوجه تغذیه میکند !
معمولا افسرده است ! و دشمنی عجیبی با کتاب دارد !
مخصوصا شب امتحان !
دعای پاس کردن ترم ! :
الهی ادرکنی پاساً ترمی بالنمراتِ دهی وگاهِ دوازدهی
والحفظ من مشروطی والفلخِ اُستادی والغوِ امتحانی برحمهِ !
تعریف مراقب :
موجودی ستم کار و ریا پیشه که متاسفانه چشم و گوش و باقی حواس را هم دارد !
سیستمی که نقش دزدگیرمنازل را سر جلسه ایفا میکند !
موجودی که روی سینه اش نوشته شده : من مراقبم،شما چطور!؟
یک نوع تله موش زنده !
تعریف تقلب !
۱.یک روش غیر اصولی و ناجوانمردانه برای نتیجه گرفتن در امتحان
۲.تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان !
تقلب چیست !؟
یک سری اعمال ننگین در صورت با عرضه بودن واین کاره بودن
شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد.نوعی هلو برو تو گلو !
چیه؟ پریدی رو گوشی بیبنی کی اس ام اس داده ؟ این جای درس خوندنته ؟
هنوز که نرفتی د برو د .. دههه !
توصیف روزامتحان:
لحظه ای که درآن دانشجو می خواهد سر به تن عالم و آدم نباشد.
و درآن نگاه ها عمیق می شوند !
امتحان اولین گام در جهت شروع چاپلوسی پیش استاد برای نمره ی ده گرفتن است !
الا یا ایـها ممتحنون / چـرا هستیـد نگرون؟
بشینید و بخوانیدو بدانید / که امتحان فردا هست آسون!
گر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری.
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.
وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.
وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم.
اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم .
این زندگی من است
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن
و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن!
در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است...
چه تلخ و غم انگیز است سرنوشت کسی که طبیعت نمی تواند سرش کلاه بگذارد…
این سرزمین را با عقل مصلحت اندیش ساخته اند. پس باید با عقل مصلحت اندیش در آن زیست.
و چاره ایی دیگر پیدا نیست و من «چنین کردم» اما «چنین نبودم» و این دوگانگی مرا همواره دو نیمه می کرد.
معشوق من چنان لطیف است
که خود را به « بودن » نیالوده است
که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد
نه معشوق من بود . . .
باور نمی کنم
هرگز باور نمی کنم که سال های سال همچنان زنده ماندنم به طول انجامد. یک کاری خواهد شد.
زیستن مشکل است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهند
و دیر می گذرند که احساس می کنم خفه می شوم. هیچ نمی دانم چرا؟
اما می دانم کس دیگری در درون من پا گذاشته است و اوست مرا چنان بی طاقت کرده است.
احساس می کنم دیگر نمی توانم در خود بگنجم و در خود بیارامم و از بودن خویش بزرگتر شده ام
و این جامه بر من تنگی می کند. این کفش تنگ و بی تا بی قرار!
عشق آن سفربزرگ! آه چه می کشم!
چه خیال انگیز و جان بخش است این جا نبودن.
خدایا : «چگونه زیستن »را به من بیاموز ،
« چگونه مردن» را خود ، خواهم دانست .
خدایا : رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ،
قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم.
تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند وبرای دین کار می کنند ؛
نه آنها که پول دین می گیرند وبرای دنیا کارمی کنند .
عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که :
عشق زاییده تنهایی است…. و تنهایی نیز زاییده عشق است…
تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد …. کسی در پیرامونش نباشد!
اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!
برعکس کسی که چنین اتصالی را در درونش احساس میکند…
و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛
در انبوه جمعیت نیز تنهاست ……
اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست.
نفرین و آفرین ها بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد
تو تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی !
تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.
انها(دشمنان)از فهمیدن تو می ترسند.از گاو که گنده تر نمیشوی می دوشنت
و از اسب که دونده تر نمیشوی سوارت میشوند و از خر که قوی تر نمیشوی بارت میکنند.
انها از فهمیدن تو میترسند.
خداوندا به هر کس که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است
و به هر کس که دوست میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.
همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باش
و از انچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالته دائمی توست
من هرگز نمی نالم…قرنها نالیدن بس است…میخواهم فریاد بزنم…!اگر نتوانستم سکوت میکنم….
خدایا به من توفیق تلاش در شکست
صبر در نومیدی
عظمت بی نام دین بی دنیا
عشق بی هوس عطا کن
روزی که بود ندیدم….روزی که خواند نشنیدم
روزی دیدم که نبود….روزی شنیدم که نخواند
به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد …
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت …
ولی بسیار مشتاقم … که از خاک گلویم سوتکی سازد …
گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش …
تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد ….
و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد … تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
پروردگارا به من توفیق عشق بی هوس،
تنهایی در انبوه جمعیت
و دوست داشتن بی آنکه دوست بدارند عنایت فرما
خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در ارش کبریایی خود نداری
من چون تویی را دارم
و تو چون خود نداری
خدایا به من زیستنی عطا کن
که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن
که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن
آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست
خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندامها و نیروهای روح
و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند اگر هم هستیمان را یک خواستن کنیم
یک خواستن مطلق شویم و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم
پاسخ خویش را خواهیم گرفت.